یک روز عشق
عشق من و سارا مثل عشق
...زندگی چیست خو ن دل خوردن زیر دیوار آرزو مردن
دل که اسیر عشق است دیگه رها نمیشه دلی که شد گرفتار دیگه رها نمیشه
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
حرفها که تکراری میشوند،غصه ها که عادی می شوند،شعرها که
و می خواهی زندگی را سخت نگیری تا زندگی بر توسخت نگیرد،
لحظه ای در حافظه ای ثبت شده باشی
اما به خاطر خدا هم که شده ا ینقدر مثل مرداب در خودت
حرفها که تکراری میشوند،غصه ها که عادی می شوند،شعرها که
و می خواهی زندگی را سخت نگیری تا زندگی بر توسخت نگیرد،
لحظه ای در حافظه ای ثبت شده باشی
اما به خاطر خدا هم که شده ا ینقدر مثل مرداب در خودت
دوستتدارمدوس
تتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمصنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو نالهءشبگیر کنم
آنچه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محالست که تحریر کنم
آن زمان که آرزوی دیدن جانم باشد
در نظر نقش رخ خوب تو تصویر کنم
گر بدانم که وصال تو بدین دست دهد
دین و دل را همه در بازم و توفیر کنم
-------------------------------------------------------
همیشه
خالی ی سفره مون و پر از شقایق می کنه
واسه موج های سیا ، دست ها رو قایق میکنه
مث یک معجزه اسمش تو کتاب اومده
تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده
همیشه غایب من ، زخم ها رو مرهم می ذاره
همیشه غایب من ، گریه هام و دوست نداره
نکنه یه وقت نیاد ، صداش به دادم نرسه
آینه ها سیا بشه ، کور بشه چشم ستاره
مث یک معجزه اسمش تو کتاب ها اومده
تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده
زخم این حنجره ی خسته ، همیشه غایبه
کلید صندوق در بسته ، همیشه غایبه
نعره اسب سپید قصه ی مادربزرگ
بهترین شعرهای سر بسته ، همیشه غایبه
شاید همیشه غایب تو باشی
تو اگه اومدی نیستی بگو
اگه ما رو خواستنی بگو
این روزا عادت همه
دویده بودیم تا هم؟ چقدر بی صدا گریه کرده بودم و بغض های دوریت را قورت داده بودم چقدر دست هایمان دلتنگی کرده بودند!!!! چقدر چقدر روزهای دوریت را شمرده بودم . بخند تا ببوسمت
یادت نر دوست دارم خیلی دلم تنگه برات دارو ندارمو بگیر مال خودت مال چشات
---------------------------------------------------------
کاش در دهکدی عشق فراوانی بود
من عاشق همیشه تنها
یعنی دو کبوتر یک پرواز
عشق یعنی تو و یک دنیا حرف
عشق یعنی دو غزل یک تنهایی
دوستتدارمدوس
تتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدیگرازمن تاخاک شدن راهی نیست ... ازسراین بام
دیگرازمن تاخاک شدن راهی نیست ... ازسراین بام ... این صحرا ... این دریا پرخواهم زد ... خواهم مرد ... غم تواین غم شیرین راباخودخواهم برد ... گفته بودی که طبیب دل بیمارانی ... پس طبیب دل من باش که بیمار تو ام
...داستان شبانه ام را برای تو می نویسم ... برای تو برای خودم و برای همه ... چرا که زندگی ام در دستانه تو بود ولی نابودش کردی ... اشفته ساختی مرا با تنها جمله ای که از زبانت شنیدم
...امشب از همه چیز و همه کس گله دارم ... پس بدادم برس تا نفس در سینه دارم ... صدام کن ... نگام کن ... و مرا با صداقتت اشنا کن
...-------------------------------------------------------
شب سردی است٬ و من افسرده٬
راه دوری است٬و پایی خسته٬
تیرگی هست٬و چراغی مرده٬
می کنم٬ تنها٬از جاده عبور
:دور ماندند ز من٬ادمها
.سایه ای از سر دیوار گذشت٬
غمی افزود مرا بر غم ها٬
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر امد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی٬
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر٬صحر نزدیک است
:هر دم این بانگ برارم از دل
:وای این شب٬چقدر تاریک است
!خنده ای کو که به دل انگیزم؟
قطره ای کو که به دریا ریزم؟
صخره ای کو که بدان اویزم؟
-------------------------------------------------
گاهی وقتا احساس می کنم همش دارم اشتباه می کنم
دوستتدارمدوس
تتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم