بزرگترین وبلاگ تخصصی ، تفریحی ایرانیان

بزرگترین وبلاگ تخصصی ، آموزشی و تفریحی ایرانیان

بزرگترین وبلاگ تخصصی ، تفریحی ایرانیان

بزرگترین وبلاگ تخصصی ، آموزشی و تفریحی ایرانیان

اطلاعات عممومی


 

برای فرار از جاذبه زمین سرعت ۱۱کیلومتر در ثانیه کافی هست. اما در مورد
سیاهچاله حتی بالاترین سرعت ممکن یعنی سرعت نور(۳۰۰هزارکیلومتر/ثانیه)
هم برای فرار از جاذبه‌شون کافی نیست.

-کرم خاکی را دارای پنج قلب است.

-گرمترین نقطه بدن فاصله بین چشم و بینی انسان هست و سردترین نقطه
بدن انسان ، نوک انگشتها هستند

آیا میدانستی که طول تقریبی رود نیل که بزرگترین رود جهان است در
حدود 6600 کلیومتر است

آیا میدانستی که در طول 3500 سال تاریخ بشر فقط 250 سال جنگ نداشته ایم؟

آیا میدانستی که چشم شترمرغ بزرگتر از مغزش است

بزرگترین ستاره کهکشان راه شیری که جرمش صد برابر خورشید Pistol Star
است و ۱۰میلیون برابر از خورشید ما درخشنده‌تره. فاصله‌اش هم از
زمین حدود ۲۵۰۰۰ سال‌نوری است.

-عقرب تنها موجودیه است که اشعه رادیو اکتیویته بهش اثر نمی کند و جالب تر اینه
که دوتا دشمن داره یکیش یک نوع سار است و دیگری مگس.!

-ایا میداستید بلندترین صدای در بین موجودات مال مورچه است که اگر انسان بشنود کر میشود.

- آیا میدانستی که 51 درصد از جمعیت جهان را زنان و 49 درصد را مردان تشکیل میدهند.

- آیا میدانستی که اولین اسکناس در ایران به سال 1269 شمشی چاپ شده است.

- آیا میدانستی که بیش از 40 میلیون در جهان مبتلا به بیماری ایدز هستند.

- آیا میدانستی که اندونزی با جمعیتی برابر 157 میلیون نفر ، پر جمعیت ترین کشور اسلامی جهان است.

-آمــــــریکا سالیانه 450 میلیارد دلار صرف ارتش و تجهیزات نظامی میکند . بهتر است این را هم بدانید که که اگر فقط پنجاه میلیارد دلار آن صرف گرسنگان جهان شود دیگر گرسنه ای در جهان وجود نخواهد داشت .

-زمین با سرعتی معادل صد و هشتاد هـــــــــــزار کلیومتر در ساعت دور خورشید
میچرخد . یعنی ما سالیانه نصد و چهل میلیـــــــــــون کلیومتر جابجا میشویم بدون اینکه متوجه این موضوع شویم

-طبق آماری که اخیرا سازمان ملل متحد انجام داده است به ترتیب : فلاند ، کانادا ، نیوزلند ، انگلیس ، ژاپن ، نروژ ، روسیه ، کره جنوبی و سوئد بهترین آب آشامیدنی را دارا میباشند . در همین آمار سه کشور بلژیک و مراکش و هندوستان دارای بدترین آب آشامیدنی هستند .


-طبق تحقیقی که بیش 50 سال به طول انجامیده ممکن است شانزدهم ماه مارس سال 2880 میلادی کره زمین با سنگهای آسمانی برخورد نماید و این برخورد باعث به وجود آمدن فاجعه وحشتناکی بر روی کره زمین شود . این تحقیق در سازمان هوایی ناسا انجام گرفته و احتمال آن یک بر سیصد است و این برزگترین احتمالی هست که دانشمندان تا به اکنون پیش بینی کرده اند . شاید بشود جلوی این برخورد را با منفجر کردن سنگهای آسمانی برطرف کرد .


-بزرگترین سنگ زمرد جهان به وزن دویست و سی و چهار قیراط و به ارزش پنج میلیون دلار توسط یک کلکسیونر روسی خریداری و به این کشورش وارد شد .

-جهت توسعه ممالک تحت نفوذ ایران باستان در سال ۴۹۳قبل از میلاد ، سرمهندس داریوش اول به نام ماندرو از اهالی ساموس یک پل شناور به طول ۱۰۰۰متر بر روی تنگه بسفر طراحی و اجرا نمود تا ۶۰۰هزار سرباز از روی آن پل عبور نمایند . در تاریخ تمدن نام ماندرو به عنوان اولین طراح و سازنده پل ذکر شده است.

-جرم دورافتاده ترین سیاهچاله ای را که تاکنون شناسایی شده است هزار تریلیون
(10 به توان 15) برابر جرم زمین یا به عبارت دیگر سه میلیارد برابر خورشید است.
این سیاهچاله 13 میلیارد سال نوری از زمین فاصله دارد

پیام صبح بخیر و شب بخیر

<head>
<meta http-equiv="Content-Type" content="text/html; charset=windows-1256">

<title></title>
   </head>

<html>

<body>

<center>
<script LANGUAGE="JavaScript">

<!--»Learn IRAN-->

<!-- Begin
document.write("<center><font size=+1>")
day = new Date()
hr = day.getHours()
if (hr ==1)
document.write("بامداد بخیر ")
if (hr ==2)
document.write("نیمه شب شما بخیر")
if (hr ==3)
document.write("نیمه شب شما بخیر .... نمیرو&#1740; بخواب&#1740;")
if (hr ==4)
document.write("دوست عز&#1740;ز وقت استراحت است")
if (hr ==5)
document.write("سحر بخیر")
if ((hr == 6) || (hr ==7) || (hr ==8) || (hr == 9) || (hr ==10))
document.write("صبح بخیر")
if (hr ==11)
document.write("نیمروز بخیر")
if (hr ==12)
document.write("ظهر بخیر")
if (hr ==13)
document.write("بعد از ظهر شما بخیر")
if ((hr==15) || (hr==16) || (hr==14))
document.write("عصر شما بخیر")
if ((hr==17) || (hr==18) || (hr==19) || (hr==20) || (hr==21) || (hr==22))
document.write("شب بخیر")
if (hr==23)
document.write("شب شما بخیر")
if (hr==0)
document.write("نیمه شب بخیر")
document.write("</font></center>")
// End -->
</script>
</center>
<!-- Script Size:  1.76 KB  -->

<p>&nbsp;</p>
<p>&nbsp;</p>
<p>&nbsp;</p>
<p>&nbsp;</p>
<p>&nbsp;</p>
<p>&nbsp;</p>
<p>&nbsp;</p>
<p align="center"><a href="http://taj.blogsky.com">
<font face="Tahoma" size="2">explorer blog</font></a></p>

</body>
</html>
</body>
</html>

فلسفه عدد ۷

فلسفه هفت سین چیست؟ به طور مقدمه باید دانست که عدد "هفت" نزد ایرانیان قدیم مقدس بود و به خاطر ستارگان هفتگانه یعنی « زهره ، مشتری ، عطارد ، زحل ، مریخ ، زمین و خورشید » عدد هفت را گرامی می داشتند. نیاکان ما که زرتشتی بودند ، اعتقاد داشتند که عقل مقدس یعنی " اهورامزدا " که به او "سپند مینو" نیز می گفتند ، شش وزیر بزرگ به نام "امشاسپندان" دارد که یعنی مقدسان جاویدان و این شش امشاسپند با "سپندمینو" تشکیل (هفت سپند) می دهند.

علت این که هفت سین به راستی هفت سین است ، اشاره به هفت "امشاسپند" است و چون کلمه "سپند" با سین شروع می شده ، روی این اصل به علامت آن هفت مقدس جاودانی ، چیزهائی در نظر گرفته شده که هم با حرف سین شروع شده باشند و هم مورد استفاده مثبت بشر واقع شوند.

عدد هفت در قدیم : مردم بابل عدد هفت را مقدس می شمردند ، طبقات آسمان و زمین و سیارات هفت بوده است ، ایام هفته هفت روز است.

هفت از نظر مذاهب: به عقیده هندیها در آئین برهما انسان هفت بار می میرد . عروس و داماد باید هفت قدم به اتفاق هم بردارند. هفت قدم جلو رفته و قسم می خورند ، در آئین زرتشت هفت فرشته مقرب وجود دارد. در تورات مذکور است که هفت نر و ماده را با خود برگیر تا نسلی بر جهان بماند.

هفت در آئین مسیح : هفت معجزه ، از 33 معجزه را مسیح در انجیل ذکر کرده است ، در انجیل از هفت روح پلید صحبت شده است ، به نظر فرقه کاتولیک ، هفت نوع شادی و هفت غسل تعمید وجود دارد.

هفت در اسلام: آسمان هفت طبقه دارد . فرعون در خواب هفت گاو چاق و هفت گاو لاغر را دید که گفتند هفت سال خشکسالی و هفت سال فراوانی می شود. جهنم هفت طبقه دارد . گناهان اصلی هفت عدد است . پیش از اسلام در بین اعراب ، هفت بار طواف دور کعبه مرسوم بوده و در سنت اسلامی نیز چنین است . هفت نفر قاری قرآن معروف بودند ، هفت بار شستن اشیاء ناپاک و قرار گرفتن هفت عضو بدن هنگام نماز نیز مذکور است .

هفت در تصوف : هفت وادی سلوک در تصوف معروف است 1) طلب ، 2)عشق ، 3)معرفت ، 4) استغنا ، 5)توحید ، 6) حیرت ، 7)فنا ، مولوی می گوید:

هفت شهر عشق را عطار گشت .........................ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

هفت در تاریخ : همراهان داریوش با خود او هفت نفر بودند، در نقش رستم در بالای آرامگاه داریوش ، هفت نقش ملاحظه می شود . جنگهای هفت ساله در زمان لوئی 11 واقع شد. اژدهای هفت سر معروف است . هفت پسر گشتاسب به هفت راهزن تبدیل شدند و هفت خوان رستم و اسفندیار معروف است.

معابد هفت طبقه: در بابل و آشور هر معبدی هفت طبقه داشت و هر طبقه به نام یکی از سیارات و هفت رنگ بود (سرخ ، سیمین، سفید، سیاه، ارغوانی، آبی و سبز). حصار اکباتان هفت دیوار داشت و آرامگاه کورش هفت پله دارد

نوشته خواجه

در جمع قمریان نشسته به شاخ و برگ ...... زاغی پرید از سر بامی به شعر مرگ
جا خوش نمود در میان قمریان و گفت .......... باید ز صوت خوش من بسی شنفت
گردن زکبر راست نمود و چنین سرود .......... غار. غار. غار. کردم و یاری ز من نبود
گفتند قمریان که تو در سبک ما نمیخوانی ......... یار تو در میان خانه است گو نمیدانی!!!!
چرخ خیاطی مادر بزرگ یار تو باد ......... چر . چر و غار . غار کار تو باد
خواجه سیا اگر که مثل تو بود .......... تو که زاغی حریف کرکس بود!!!*

خواجه سیا

*تو که زاغی حریف کرکس بود!!! = یعنی برو بذار باد بیاد

 

 

 

 

 

 

در میان تب این راه قدم خورده عاشق سخنی میرود این شبزده کافر مؤمن صفت ابله بی قافیه را
...
از میان همه مردم چه کسی باز کند، قفل کند، بسته کند پنجره را؟

به تو گویم، زتو پرسم که چه سانی؟ چه گرانی! تو چرا بر سر دیوار زمانه همچو یک عنکب احمق آویزانی. نگرانی؟
...
یا که ترسی ز سر این پل تجریش تا ونک بگی نگی همچین نم نمک پای پیاده نتوانی خودتو یکساعته بر سر مقصد برسانی


ای عمو جان، ای ببو جان، پس چرا من نتوانم همچنان خواجه سیا یک دو سه مصراع، یک دو خط شعر، دو بیتی از زبانم بپرانم؟ نتوانم؟
...
نه عزیزم، نه کنیزم، آخه بنده نه مریضم نه تمیزم، من فقط عارضم و عارض این بحر عریضم.


خواجه سلول دیوانه

 

 

 

 

گیرم پدرت بود فاضل ... از فضل پدر تو را چه حاصل
گیرم پدرت بود نجار ..... از جر و جورش تو را چه حاجر
گیرم پدرت بوده مهندس .. از هندس او تو را چه حادس
گیرم پدرت بود .... این بیت به دلیل فشار از بالا * سانسور شد .

خواجه سیاسی
*بالا : قسمت شمال غرب
page

 

 

 

به استخری برفتم با رفیقان ... سرش باز و هوایش سرد و بوران

بدیدم در میان لخت رویان ...... یکی لخت و سفید از خوب رویان
بدو گفتم که مشکی یا عبیری .. که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من امیر سلول بودم ..... سیبیلو و خشن چون غول بودم
از این چربی آلمانی مالیدم .... به زیر نور خورشید هم خوابیدم

به ناگه در میان آب دیدم ........ یکی خرس و از او بر خود بریدم*
فراری کردم و رفتم به رختکن... ولی خرسه اومد گفتا که مانکن!!!
منم گولی چرا اینگونه گشتی؟...ز دست من چرا مفروره* گشتی
بدو گفتم آخه ترسیدم از تو.... ندیدم انس * پشمالو مث تو

خلاصه از سخنهای من این دو ... به یاری برادر زن و میلدو *
به دنبالم دویدندو دویدند ....... میان آب استخرم نمودند
همان کاری که رستم با عدو کرد .... به ایشان کردم و خشمم فرو کرد
که تا اینان دگر بر من نپیچند ..... اگر پیچند خود مسئول خویشند

بریدم : از ترس خود را کثیف کردم
مفروره : فراری
انس : انسان
میلدو : همان میلاد است از تبار گولیه

خواجه سیا

 

 

 

 

هزاران بار خندیدی ........ به چشمان خودم دیدم
ز هر خنده به حال دل ...... هزاران بار شوریدم

خواجه سیای متاهل

 

 

به دندان خشن کندی............ هزاران بار تنبانم!!!
کمی از خشم خود کم کن ...... که من نکنده نالانم!!!
خواجه سیا

 

 

شدم دایی جهان گردید زیبا
بازم دایی شدم آخ جون خدایا!!!

کیارش چندی پیش آمد به دنیا
پدر سوخته به کامبیز میگه بابا!!!

خدا را شکر باز دایی شدم من
شدم دایی . نشم خاله خدایا

اگر خاله بشم بیچاره گردم
ز هر کون و مکان آواره گردم

همه گویند او دایی بود اول
بریدند و شده خاله . خدایا!!!

اگر خاله بشم یامک بفمد
به نزد من شتابد . وای خدایا!!!

وگر گولی بیاد من خاله باشم
بلاها بر سرم آید خدایا!!!

خدا را شکر باز دایی شدم من
شدم دایی . نشم خاله خدایا!!!

خواجه سیا
تقدیم به دایی سلول

 

 

 

در روزگاران کهن ... اندر میان چند تن
من بودم و بابک خفن ... سلول و شاهین مخ بزن

من بودم و سلول بود ... بابک پی شاهین بود
هرکس به دنبال کسی ... صبح تا غروب با ناکسی

سلول ناگه مرد و رفت ... شاهین قاتل در برفت
من موندم و بابک خفن ... آی اس پی و دشت و دمن

کی نوش اول سر رسید ... هرکس که او را دید رید
بعدش یهو یامک رسید ... قد درازش مثل بید

کی نوش تا او را بدید ... از خنده بر کنجی خزید
بابک سرش بالا گرفت ... یامک بدید و جان گرفت

یامک چند روزی ببود ... دل از میان ما ربود
مرتیکه یه لا قبا ... زد به سرش کرد ادعا

گفتا که من بد عاشقم ... من عاشقم، من عاشقم
هرچی بهش گفتیم خره ... عشق از سرت زود میپره

گفتا که من بد عاشقم ... من عاشقم، من عاشقم

خواجه گولیه

 

 

 

سلام بر دوستان با وفایم
سلام بر آشنایان خفایم

شما که شام عرروسی نخوردید
شما که از شرابش هم نخوردید

شما که همچو عرروسی بابک
بازم تنها بماندید و همی تک

شما که در میان این همه زن
مجرد مانده اید و بلکه بی زن

تمام این جفاها که بدیدید
تمام رنجهایی که کشیدید

خرم* بر جان ناچیز و نحیفم
گذارم بر دو چشمان عفیفم

اگر سلول ما همسر گزیند
وگر گولیه روزی زن بگیرد

خدایی من ز عرروسی این دو
و در جشن سرور و شور این دو
نگردم حاضر اندر عقد این دو
نشم حاضر ز سالن بهر این دو

روم بر منزل عمه یا خاله
کنم این درد وجدانیم چاره

نشینم کیک عرروسی بیارند
بمانم تا که ارکستر هم بیاید
بیاید تا غم دل را زداید
زداید بلکه غمها را بکاهد

ولی حیف که شما آدم نهید حیف
برای زندگی لایق نهید حیف

بمانید تا ابد تنها و بی کس
ز عالم در جهان بی یار و بی کس

خداییش باید اندر مخ بود گل
که تا بر چون شما دختر دهد دل

گمانم بهر ختم و در عزاتان
کنم خیرات حلوای وفاتان

وگر راهی دگر باشد همانا
کنم جان را فدای هر دوتاتان

مخلص شما خواجه سیا

*خرم : یعنی بخرم - خریداری کنم

 

 

http://www.goolih.com