اقلید دارای مناظر زیبا و بدیعی است از جمله
:به گواهی تاریخ، اقلید از دیرباز مهد پرورش دانشوران و اندیشمندان علم و فقه بوده که شمه ای از آنها را در نوشته های مورخین مرور خواهیم کرد:
علی ابن محمود اقلیدی
خطاطی معروف و توانا که به مدت 3 ماه در سال 714 هـ ش نسخهء نفیس از روی کتاب مولانا خطاطی و در ترویج آیین مولویه همت داشته است.
محمد ابن احمد اقلیدی فارسی
صاحب کتاب جواهر الحدیث که از پیامبر عظیم الشان اسلام صلوات اله علیه روایت حدیث کرده است.
شیخ عبد العزیز اقلیدی
امامی متبحر در فنون علمیه خصوصا علم فقه و حدی و اول کسی است که بساط علم را در شیراز مبسوط نموده و در سال 610 هـ ش وفات یافت و در قبرستان باهلیه مدفون است.
شیخ عبد الرحمن محمد ابن اقلیدی
از زاهدان عصر خود بود و از علوم ظاهری نصیبی وافر و حظی متکاثر داشت و درهای فتوحات بر وی گشوده بود . او نیز متوفی به سال 565 هـ ش است.
شیخ عبدالله ابن احمد اقلیدی خالدی
عالمی فقیه بود و در صدق و صفا سخن می گفت و در سال 615 هـ ش در شیراز وفات یافت و در مقبرهء شیخ کبیر (ابن حفیف )مدفون است.
عبد السلام اقلیدی
دستور ارشاد از شیخ جنید داشته و در ترویج طریقت صفوی نقش مهمی داشته است.
درویش کمال اقلیدی
جزء سلسله حوفیه بوده که در سال 1002 هجری به دستو شاه عباس به قتل رسیده است.
شیخ السلام اقلیدی
رهبری نهضت جنوب را علیه انگلیسی ها بر عهده داشت و در ایجاد وحدت میان مردم اقلید نقش مهمی داشته است.
شیخ مهدی فقیه اقلیدی
که در سده اخیر می زیسته و عارفی وارسته و مجتهدی بزرگ با جایگاهی ممتاز در نزد اهالی اقلید بوده است و هم اوست که در هنگام سلام نمازجواب سلام را از حضرت ختمی مرتبت محمد ابن عبد الله صلوات الله علیه می شنیده است.
نقل است که در حرم ائمه ای داخل نمی شد مگر آنکه جواب سلام خویش را از آن امام می شنید، و زهد و توکل او به عنایت الهی سبب داشته است که در عبادت و فقاهت زبانزد خاص و عام گردد.
دو شاعر بزرگ اقلید به نامهای غلام حسین روحانی سراج و روح الامین نیز در نزد مردم معروفند.
خواجه کافی زاویه دار معوف در قرن هفتم است که اموال خویش را در سبیل خیرات و مبرات و ابناء سبیل خرج می کرده است.
شاه محمد پیر غیب اقلیدی استاد محمد نجار اقلیدی از منبت کاران بنام و هنرمندان معروف بوده اند .
در کتاب پرتو وحید در اسرار خت جمشید همانطور که قبلاً اشاره شد معنای کلمه آزارگارتا را از اقلید تا آسپاس نگاشته و کار مردم را کشاورزی و دامداری بخصوص تربیت اسب جنگی قلمداد نموده است
.جوات (یا به روایتی جواد) کلمهای قدیمی و صاحب یک فرهنگ خاص است. امکان توضیح این فرهنگ وجود نداشته و شرق شناسان و جامعه شناسان بسیاری در وصف آن سر به بیابان گذاشته اند، ولی نتوانستهاند تعریفی خاص برای آن بیابند. لذا ما در اینجا با ذکر یک مثال از این فرهنگ آنرا به شما معرفی میکنیم
:شخص جوات، دارای یک پیراهن میکروپیچ (نوع خاصی از پارچه پیج اسکن) به رنگ بنفش با یک شلوار خانواده (شلواری که آنقدر گشاد و دارای پیله (پلیسه) است که یک خانواده 12 نفری داخل آن جامیگیرد) مشکی رنگ از جنس کرپ است. کمربند چرمی با یک سگک که اندازه آن حداقل به اندازه یک پیش دستی یا نعلبکی بزرگ است. کفشهای چرمی پاشنه تخم مرغی (قیصری) که پاشنه آنرا خوابانده، بدون جوراب. دسته کلید بزرگی به اندازه تمام کلیدهای زندان اوین به کمک یک زنجیربه بند شلوارش وصل شده و در جیب شلوارش مقادیر کافی اسلحه سرد از جمله پنجه بکس، چاقو ضامن دار (دسته زنجان)، تیغ، زنجیر و ... در کنار یک عدد لنگ (دستمال یزدی) موجود است، که البته لنگ گاهی آویخته به گردن، گاهی دور دست و گاهی در جیب اوست. یقه پیراهن او حداقل تا ناف باز است و دگمه ها فقط جنبه تزئینی دارند. ضمناً یقه پیراهن کاملاً چرک بوده و تقریباً سیاه رنگ میباشد
...ساعت سیکو 5 بر یک مچ و مچبند چرمی مشکی بر مچ دیگرش دارد که زیر آن اسم مریم، لیلا، محبوبه یا اسم دختر دیگری که آخر معرفت و مرام بوده ولی نارو زده و رفته است، خالکوبی شده است. امتداد این خالکوبی گاهی به روی دست و انگشتان و ساعد و بازو هم کشیده میشود... در انگشتانش اغلب تعداد کافی انگشتر و در دستش یک تسبیح یازنجیر نازک جهت سرگرمی موجود است. اغلب ریش ستاری و سبیل، یا سبیل چخماقی دارد، و در صورتی که سبیلش تراشیده شود تا چند روز نمیتواند به راحتی تعادل خود را حفظ کند. موهای او همیشه مرتب، چرب و پشت مویش تا پائین یقهاش بلند میباشد. روی صورت و دستهای این شخص اغلب جای چند بخیه مشاهده میشود. یک زنجیر طلا که به آن بر حسب سلیقه یک آویز با طرح شمشیر، اسم یک دختر، یا هر چیز دیگری متصل است به گردن دارد. یک طرف سینه او قلنبه است چون در جیب پیراهنش یک پاکت سیگار خفن از جمله سیگار مگنا دارد
.این قبیل افراد اگر سوار سیجی125 نباشند، اکثراً در یک دستگاه خودرو با مشخصات ذیل مشاهده میشوند: این خودرو اغلب یک پیکان مدل قبل از 52، بدون تصادف و رنگ خوردگی، به رنگ سبز یشمی، قرمز جگری یا پیکان جوانان لیمویی و اخیراً گاهی پیکان صفر سفید یخچالی میباشد، معروف به
Full Javaad Sysytem.معمولاً کمک فنرها خوابیده و خودرو روی زمین میخزد، درها کاملاً رگلاژ و با یک اشاره کوچک بسته میشوند، تعداد زیادی آینه در آن کار گذاشته شده، که حد اقل آن عبارت است از: آینههای استاندارد خودرو، دو عدد آینه بغل محدب، یک آینه محدب عریض (50 سانتیمتری) در وسط، دو عدد آینه در طرفین داشبورد در داخل، دوعدد آینه روی گلگیرها، دوعدد آینه گرد محدب کوچک در دو گوشه بالای شیشه جلو. یک عدد کله عروسک که قبلاً داده اند منزل (عیال محترم، همسر آقای جوات!) آنرا آرایش کند آویزان است. علاوه بر این کله، اشیای زیاد دیگری نیز در این آویزگاه به چشم میخورد از جمله یک قرآن کوچک، انواع اشیای فلزی زینتی و اخیراً انواع بوگیر و خوشبو کننده اتومبیل. همچنین در دو طرف شیشه جلو، و سمت چپ شیشه عقب، انواع پرچمهای کوچک و تبلیغاتی شرکتهای اتومبیلسازی، و پرچمهای کشورهای مختلف زیر هم ردیف شدهاند. لازم به ذکر است که تودوزی این خودرو فابریک بوده و روی آن یک روکش کرکدار به رنگ مشکی کشیده شده است
.جلوداشبورد و قسمت داخلی دربها از جنس چوب و فابریک کارخانهای می باشد. این چوبها همیشه پارافین زده، براق و تمیز هستند. در بخش داخلی دربها، جائیکه شیشه بالابر نصب شده، تمام سطح از یک نایلون محکم و بیرنگ یا آبی کمرنگ پوشیده شده و زیر آن عکسهای انواع هنرپیشههای هندی، راکی، آرنولد ، شکیلا، گوگوش و ... موجود است. روی درب جاسیگاری جلو(که بالای ضبط قراردارد) یک عکس عروس و داماد(عکس عروسی آقای جوات) نصب شده که اگر مرد غریبه سوار شود درب جاسیگاری را باز می کنند تا عکس اندکی رو به پائین شده و توسط نامحرم دیده نشود... کلید کوچکی روی درب داشبورد موجود است (کلید داشبورد) که یک جاکلیدی مناسب و حجیم به آن آویزان میباشد
.سیستم صوتی این خودرو از نوع دالبی استریو می باشد. ترجیحاً سونی 56، (سونی 60 ساخت بازار مشترک و ارزان قیمتتر است) یا در صورت وجود امکانات مالی، یک سیستم
CD CHENGER در صندوق عقب. به هر حال چهار عدد باند بزرگ (معروف به خربوزهای)، دوعدد در زیر شیشه عقب و دو عدد داخل دربهای جلو، یک ساب ووفر زیر شیشه عقب، و دو عدد تویتر کوچک در دوطرف بالای شیشه جلو. در صورت امکان نوار گوپس گوپس، نواری که فقط صدای سنج از آن شنیده شود، یا جواد یساری وحمیرا گاهی داریوش و هایده و گوگوش هم شنیده شده است. دو عدد بوق بنزی و دو عدد پروژکتور بسیار قوی جلوی خودرو نصب شده است. توجه داشته باشید که شخص جوات بسیار نسبت به خودروی خود حساس و غیرتی بوده و آنرا بالاتر از ناموس خود میداند.1- سال خورشیدی
برابر است با 365 روز و 6 ساعت که زمان گردش کره زمین به دور خورشید است،سال شمسی مخصوص کلدانیان(از تمدنهای قدیمی) بوده که بعد از ازبین رفتن کلدانیان ،ایرانیان آنرا معمول کردند.
2- سال قمری
که آنرا هلالی هم می گویند یعنی مدتی که قمر از هلال یک دور خود را در مدت 29 روز و 12 ساعت و 43 دقیقه می پیماید.یک سال قمری 354 روز است.
3- سال مسیجی یا میلادی
مبدا آن تاریخ تولد حضرت مسیح است.ولادت مسیح سه شنبه 25 کانون اول برابر با سال 311 تاریخ اسکندری واقع شده است.
شمسی به قمری
برای تبدیل سال شمسی به قمری آن را در 11 (اختلاف بین روزهای شمسی و قمری )ضرب کرده حاصل ضرب را به 354 (تعداد روزهای سال قمری )تقسیم می کنیم،عدد حاصل رل با سال شمسی جمع می کنیم،سال قمری بدست می آید.
مثال:1365 شمسی برابر است با:
15015=11*1365
42=354/15015
1407=42+1365
قمری به شمسی
و برای تبدیل سال قمری به شمسی آن را در عدد 11 ضرب کرده حاصل را به 365 (تعداد روزهای سال شمسی) تقسیم کنید،عدد حاصل را از سال قمری کم کنید،سال شمسی به دست می آید.
مثال:سال 1407 قمری برابر است با:
15477=11*1407
42=365/15477
1365=42-1407
شمسی به میلادی
عدد 621 را به سال شمسی بیفزایید سال میلادی به دست خواهد آمد و از کم کردن همین عدد از سال میلادی سای شمسی به دست خواهد آمد.
سال یزدگردی
این سال بعد از اسلام مرسوم شد،و مخصوص پارسیان بود و مبدا آن جلوس یزدگرد در روز سه شنبه 22 شهر ربیع الاول 11 قمری برابر با ماه (حزیران رومی)یعنی سال 993 رومی یا اسکندری برابر با 16 ژوئن 632 میلادی است که 365 روز حساب می شد.
سال رومی یا اسکندری
مبدا آن روز دو شنبه 321 قبل از میلاد که مصادف با ابتدای سلطنت سلوکوس نیکاتو-جانشین اسکندر است بهضی می گویند چون علمای اسکندریه واضع آن بودند،لذا به این نام مشهور شد.
سال جلالی
بنا به قول مشهور این را تاریخ ملک شاهی یا سلجوقی یا فارسی می گویند،و مبدا آن روز جمعه دهم ماه رمضان (471) ه قمری، مطابق با 15 آذر ماه 1295 رومی و سال 1078 میلادی می باشد.
این تاریخ در زمان ملک شاه سلجوقی مرسوم شد و جمعل از علما مانند:حکیم عمر خیام ،میمون بن نجیب واسطی-عبد الرحمن خازنی،دعوت شدند و با کوشش عمر خیام تدوین و به تقویم جلالی مرسوم گشت.
نام سالها
ترکان ابیغوری برای هر سال نام حیوانی را نهاده بودند که ایرانی ها نیز به تدریج از آنها استفاده کردند،این اسامی(البته فارسی آن )عبارتند از:
موش-گاو- پلنگ-خرگوش-نهنگ-مار-اسب-گوسفند-میمون-مرغ-سگ-خوک
می توانید برای راحتی شعر زیر را حفظ کنید:
موش و بقر و پلنگ و خرگوش شمار
زین چارچو بگذری نهنگ آید و مار
آنگاه به اسب و گوسفند است حساب
همدونه(میمون)و مرغ و سگ و خوک آخر کار
*برای تشخیص آنکه هر سال با کدامیک از این سالها مطابقت دارد از سال خورشیدی عدد 6 را کم کنید،حاصل را بر 12 تقسیم کنید،عدد باقی مانده این تقسیم را که حتماً کمتر از 12 است را در نظر بگیرید،از شماره یک یعنی موش شروع به شمردن کنیدنام هر حیوانی که با عدد باقیمانده مطابقت کرد،سال همان حیوان است.
مثال:
سال 1371 شمسی مطابق با نام کدام حیوان است؟
1365=6-1371
113=12/1365
عدد باقی مانده 9 است که در شمارش حیوانات بالایی نهمین حیوان میمون است.
تقویم چگونه به وجود آمد؟
واحد سال بر اساس مدت زمان گردش زمین به دور مدار خورشید محاسبه می شود.روشهای متعددی برای محاسبه این دوره وجود دارد اما رایج ترین آنها سال استوایی می باشد که فاصله بین عبورهای متوالی خورشید از مسیر نقطه اعتدالین بهاری می باشد.بدین ترتیب یک سال خورشیدی شامل 365.242199 روز می باشد که برابر است با 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 46 ثانیه.
متاسفانه سال استوایی و ماه کلیسایی با هم سازگار نیستند.12 ماه قمری برابر است با 354.36706 روز که 11 روز از سال خورشیدی کمتر است.علاوه بر آن نه سال استوایی و نه ماه کلیسایی به وسیله طول روز قابل تقسیم نیستند.بنابر این جهت گرد آوری و تالیف هر تقویمی که در برگیرنده مراحل ماه و فصول باشد،قرار دادن روزها در فواصل مناسب ضروری است.این روزهای زیادی، به عنوان روز هایی که به زور درج شده اند معروفند.شناخته شده ترین این روزها ،روزی است که هر چهار سال یک بار به ماه فوریه افزوده می شود وآن سال به عنوان سال پرشی نامیده می شود.اصلاح تقویمها به دلایل زمان سنجی و تاریخی بسیار حیاتی می باشد.همچنین برای تنظیم زندگی شهری ،کشاورزی و وقایع مذهبی حائز اهمیت است
تقویم را می توان به عنوان سیستمی که زمان را در دوره های طولانی از قبیل روز،ماه و یا سال بطور مناسب تقسیم می کندو چنین تقسیماتی را با نظم معین سازماندهی می کند،تعریف کرد.واژه Calendra از لغت لاتین Calenda که اولین روز ماه رومی بوده و برای تعیین و معرفی جشنها ،روزهای بازار و دیگر وقایع استفاده می شد،بر گرفته شده است.
چندین واحد استاندارد وجود دارد که برای تمام سیستمهای تقویمی وجودشان ضروری است.روز،واحد اساسی محاسبه در هر تقویمی می باشد،روز قسمتی طبیعی از زمان است،چرا که زمانی را که لازم است تا زمین یک بار دور محور خودش بچرخد در بر می گیرد.
البته آغاز روز بعد آنطوریکه ما آن را معیار قرار داده ایم همواره نیم شب نبوده است.ستاره شناسان از قرن دوم پس از میلاد تا سال 1925، ظهر را معیار تغییر روز می دانستند که تقارن بود با زمانی که کوتاهترین سایه از جسمی بر روی زمین می افتاد.برخی از تمدنهای ابتدایی این معیار را سحر معین کرده بودند.بعدها یهودیان،بابلیان و یونانیان این زمان را به غروب تغییر دادند،هندوها و مصریها سحر را مبدا روز می دانستند اما باید از رومیان تشکر کنیم که نیمه شب را نقطه پایان امروز و نقطه آغاز فردا قرار دادند.
تمدنهای غربی مدت زمان روز را 24 ساعت قرار دادند.12 ساعت برای زمانی که روشنایی وجود دارد و 12 ساعت برای تاریکی که احتمالاً این کار رومیان بوده است.البته تمام تمدنها از جمله یونانیان،سومریان،مصریان و رومیان به نوبه خود از روش بابلیان برای تقسیم مدت زمان هر روز به 24 ساعت پیروی کردند.(تقریباً قرن 17 قبل از میلاد مسیح).
هفته نیز،تقسیمی ساخت دست بشر است.و چیزی مربوط به ستاره شناسی یا پدیده های طبیعی نمی باشد.هفت روز هفته که در سراسر جهان یکسان است ممکن است از مقدس بودن عدد هفت نزد عارفان و یا وجود هفت ستاره منتج شده باشد.اگر چه هفته ای با هفت روز در میان مارها رایج است اما تمدن های باستانی این گروه از روزهای متوالی را به ترتیبی دیگر نام گذاری می کردند.برخی از قبایل غرب آفریقا واحدی معادل با چهار روز داشتند،در آسیای مرکزی و آشور واحد معادل با پنج روز رایج بوده و مصریان هم ده روز را به عنوان یک واحد می دانستند.یک بار دیگر بابلیان با قرار دادن هفت روز در یک واحد هفته را به وجو آوردند.تقویم مدرن یهودیان این واحد هفت روزی را به خوبی به کار برده است.
از طرف دیگر بر اثر کامل شدن گردش ماه به دور زمین واحد ماه به وجود آمد که به نام ماه کلیسایی معروف است ودر حدود 29.53059 روز می باشد.اکثر فرهنگهای باستانی به دلایل بسیار واضحی تقویم خود را بر اساس ماه کلیسایی اصلاح کردند.یکی از آنها این است که گردش ماه به وسیله چشم غیر مسلح قابل ملاحظه است.