بزرگترین وبلاگ تخصصی ، تفریحی ایرانیان

بزرگترین وبلاگ تخصصی ، آموزشی و تفریحی ایرانیان

بزرگترین وبلاگ تخصصی ، تفریحی ایرانیان

بزرگترین وبلاگ تخصصی ، آموزشی و تفریحی ایرانیان

آلبوم سکه

 پرنده قشنگی بود و پر زد، رفیق روز تنگی بود و پر زد

خیال کردم دلش دنبال عشقه، پی خوش آب و رنگی بود و پر زد

اگه سکه دو رو داره، اسیر دست بازاره

نه عشقی داره تو کارش، نه مهری داره بازارش

تو که سکه نبودی یار بودی، به ظاهر عاشق و غمخوار بودی

منو گمراه کردی وای بر من، تو هم افسونگر و مکار بودی

خیال کردم که تو فصل بهارم، بهار و یار قلب بیقرارم

خیال کردم که تو قلب بهشتم، از این بهتر نمیشه سرنوشتم

پرنده رفت و پژمرد و دل مرد، پرنده رفت و عشق و با خودش برد

چطور پنهون می کردی از من اون رو تو

چطور پنهون می کردی عطر گیسو تو

منی که عطر گیسو تو به یک دنیا نمی دادم

چه شد من عاقبت از چشم مشتاق تو افتادم

نه نه

پشت در و ننداختی نه نه، با خوب و بدم ساختی نه نه

سرم و بگیر تو دامنت، قربون بوی پیرهنت

دنیا رو می خواستی برام، عمرت و گذاشتی به پام

عشق تو فقط زیارت، نماز بود و عبادت

حرف و حدیثت منم، عاشق گیست منم

سپیده مثل برفه، راس راستی خیلی حرفه

به انتظار دیدنم نشستی، چفت در و به عشق من نبستی

نشستی هی خدا خدا می کنی، اسم منو همش صدا می کنی

دل ناگرونم تویی، آروم جونم تویی

دل ناگرونت منم، آروم جونت منم

به تو می اندیشم

نه به ابر، نه به آب، نه به این آبی آرام بلند

من مناجات درختان را هنگام سفر

نفس پاک شقایق را در دامن کوه

رقص عطر گل یخ را با باد

همه را می بینم، می شنوم

من به این جمله نمی اندیشم ، به تو می اندیشم

به تو می اندیشم، به تو می اندیشم، ای سراپا همه خوبی

تک و تنها به تو می ادیشم، به تو می اندیشم

همه وقت همه جا، من به هر حال که باشم به تو می اندیشم

تو بدان این را، تنها تو بدان

تو بمان با من، تنها تو بمان

جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب

من فدای تو، به جای همه گلها تو بخند

من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست

آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش

پاسخ چلچله ها را تو بگو

تو بمان با من، تنها تو بمان ، به تو می اندیشم

وقتی نیستی

وقتی نیستی خونمون با من غریبی می کنه

دل اگه میگه صبورم، خود فریبی می کنه

صدای قناری محزون و غم آلود میشه

واسه من هر چی که هست و نیست نابود میشه

وقتی نیستی گل هستی، خشک و بی رنگ میشه

نمی دونی که چقدر، دلم برات تنگ میشه

وقتی نیستی گلهای باغچه نگاهم می کنند

با زبون بسته محکوم به گناهم می کنند

گلها میگن که با داشتن یه دنیا خاطره

چرا دیوونگی کردی و گذاشتی که بره

وقتی نیستی همه پنجره ها بسته میشن

با سکوتت تو خونه، قناریها خسته میشن

روز واسم هفته میشه، هفته برام ماه میشه

نفسم به یاد تو یکی یکی آه میشه

هم پیاله

هم پیاله ما باش، ما که رفته بر بادیم

زیر گنبد این شهر، از تعلق آزادیم

بی نیاز و تنهاباش، تشنه باش و دریا باش

فارغ از من و ما باش، همپیاله ما باش

در مرام ما رندان حرص مال دنیا نیست

گوش ما بدهکار، قیل و قال دنیا نیست

بر بساط این دنیا، پشت پا بزن چون ما

تشنه باش و دریا باش، همپیاله ما باش

بزن، بزن به سنگ می، آینه های کور و کر

بمان بنام عاشقی، رفیق و خانه و سفر

رفیق همپیاله باش، که می نبوده بی اثر

هم صدا

ای همیشه ناجی من، مرحمی بر زخم این تن

سخته بی تو زنده بودن

این روزها که عاشقی هم، دیگه از یاد رفته کم کم

با تو عاشق با تو خوبم، با تو روز بی غروبم

ای همصدای دیروز و فردا، عاشق تر از ما کی میشه پیدا

وقتی تو باشی هر لحظه با من، فرقی نداره اینجا و اونجا

باورم کن

هموزم یار تنهایم، به دیدار تو می آیم، باز می آیم

اگر که فرصتی باشد، مجال صحبتی باشد، حرف خواهم زد

برای دیدن تو از حادثه ها گذشتم

کفر اگر نباشد این، من از خدا گذشتهم

عذاب این دریده ها، مرا شکسته بی صدا

دستی بکش به زخم من، که از شفا گذشتم

باورم کن، باورم کن، من که با تو صادقم

اگه خسته ام یا شکسته ام، هر چه هستم عاشقم

منو بشناس و باور کن، که خیلی خسته ام خیلی خسته ام، اما هستم

تو بیگانه نشو آلوده دستم، من به دنیا دل نبستم

اصفهان

دلم می خواهد به اصفهان برگردم

باز هم به اون نصف جهان برگردم

برم اونجا بشینم در کنار زاینده رود

بخونم از ته دل، ترانه و شعر و سرود

خودم اینجا، دلم تونجا، همه راز و نیازم اونجاست

ای خدا، عشق منو یار منو، اون گل نازم اونجاست

چه کنم با چی بگم، عقده دل رو پیش کی خالی کنم

دردمو، با چه زبون به این و اون حالی کنم

آسمون گریه کند بر سر جانانه من

اشک ریزان شده دلدار، در آن خانه من

از غم دوری او، همدم پیمانه شدم

همچو شب گرد غزل خون، سوی میخانه شدم

مست و دیوانه شدم، مست و دیوانه شدم

به خدا این دل من پر از غمه

تموم دنیا برام جهنمه

هر چه گویم من از این سوز دلم

به خدا بازهم کمه باز هم کمه

آلبوم پریچه(سفر)

پریچه

می خونم به هوای تو پریچه، چقدر خالیه جای تو پریچه

دلم کرده هوایت وای پریچه، دلم تنگه برایت

تو را می طلبم لحظه به لحظه، تویی تاب و تبم لحظه به لحظه

چشمهات شهر منه یه شهر قصه است، برای هر شبم لحظه به لحظه

تو از هزار یک شبی پریچه، به جز تو زندگی هیچه پریچه

یه دنیا همه هیچه وای پریچه، دنیام بی تو هیچه

من از نگاه تو شب و شناختم، غزل دیدم و عاشقونه ساختم

تو هر بیت غزل قصه چشمهات، دلم قافیه شد قافیه باختم

شب چشم تو قیمتی ترینه، به انگشترر عمر من نگینه

همه دنیای من فقط همینه، همین شرقی ترین شب زمینه

تو معجون گل و مخمل و نوری، پریزاده قصه های دوری

تموم قصه ها بی تو می میرند، که تو حوصله یک سنگ صبوری

کفتر کاکل بسر

کفتر کاکل به سر وای وای

این خبر از من ببر وای وای

بگو به یارم، نکن آزارم

بگو برگرده، چشم به راهشم من

خاطر خواهشم من

من برات هر چی می گفتم همه از دل بود

تو برام هر چی می گفتی همه باطل بود

رسم

این چه رسمیست که تو ناز کشی یک طرفه

این نشد کار که من ناز کشم یک طرفه

عین ظلم است که تو مست خرامان باشی

من به خواری حقارت برسم یک طرفه

نازنینم این چه رسمیست این چه رسمیست

این چه رسمیست که تو عاشق خود باشی و من

در غم سستی پیمانه تو پرپر بزنم

این که گفت که تو غرق هوس بازی خویش

منه عاشق به دل غم زده خنجر بزنم

این که گفت که من خسته ترین باشم و تو

غافل از آتش افروخته در سینه من

این چه کاری است که من مهر تو بر دل گیرم

تو شب و روز بگیری ز دلت کینه من

آرزو

آرزو داشتم، آرزو داشتم، یار من تو باشی

چراغ شام تار من تو باشی

حالا دونستم که دنیا پرستی

خوردی شراب دورنگی و مستی

وای وای، وای از این دنیا

حیف حیف، حیف از این دنیا

شاه دخترون

شاه دخترون دختر، گل بسر سرون دختر

برده اون نگاه تو، عقل و هوش من از سر

ای گل گلستانم، ای نو گل بستانم

چشمان سیاه تو، آتش زده بر جانم

این دل سرکش من تاب و توان نداره

برای دیدن تو همیشه بیقراره

اگه پیش من بیایی دل دیگه غم نداره

صفای اشک

نه از آشنایان وفا دیده ام، نه در باده نوشان صفا دیده ام

ز نامردمیها نرنجد دلم، که از چشم خود هم خطا دیده ام

به خاکستر دل نگیرند شراب، من از برق چشمی بلا دیده ام

وفای تو را نازم اشک غم، که در دیده عمری توتر را دیده ام

طبیبا مکن منعم از جام می، که درد درون را دوا می کند

حریم خدا شد چه شبها دلم، که خود را ز عالم جدا دیده ام

ازآن رو نرود سرشکم ز چشم، که در قطره هایش خدا دیده ام

برو صاف شو تا خدا بین شوی، ببین من خدا را کجا دیده ام

دلسوخته

دلسوخته تر از همه سوخته گانم

از جمع پراکنده رندان جهانم

در صحنه بازیگری، کهنه دنیا

عشق است این کهنه قمار من بازیگر آنم

با آن که غم باخته در وادی عشقم

بازنده ترین هست در این جمع نشانم

ای عشق، از تو زهر است به کامم

دلسوخت، تن سوخت، ماندن حرامم

عمریست که می بازم و یکبار ندارد

اما چه کنم عاشق این کهنه قمارم

ای دوست مزن زخم زبان جای نصیحت

بگذار ببارد به سرم سنگ مصیبت

من زنده از این جرمم و تو ذبح مجازات

مرگ است مرا گر بزنم حرف ندامت

باید که ببازم، با درد بسازم

من در به در عشقم و رسوای جهانم

چون سایه به دنبال سر عشق روانم

او کهنه حریف منو من کهنه حریفش

سرگرم قماریم و او رو سر جانم

سفر

سفر کردم که از عشقت جدا شم

دلم می خواست دگر عاشق نباشم

ولی عشقت تو قلبم مونده، ای وای

دل دیوونمو سوزونده ای دل

هموزم عاشقم، دنیای دردم

مثل پروانه ها دورت می گردم

سفر کردم که از یادم بری، دیدم نمیشه

آخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه

غم دور از تو موندن، یه بی بال و پرم کرد

نرفت از یاد من عشق، سفر عاشق ترم کرد

هموز پیش مرگتم من، بمیرم تا نمیری

خوشم با خاطراتم، اینو از من نگیری

دلم از ابر و بارون به جز اسم تو نشنید

تو مهتاب شبونه فقط چشمم تو رو دید

نشو با من غریبه مثل نا مهربونها

بلا گردون چشمهات زمین و آسمونها

می خواهم برگردم اما می ترسم، می ترسم، بگی حرفی ندارم

بگی عشقی نمونده، می ترسم بری تنهام بزاری

تو رو دیدم تو بارون، دل دریا تو بودی

تو موج سبز سبزه، تو صحرا تو بودی

مگه میشه ندیدت، تو مهتاب شبونه

مگه میشه نخوندت، تو شعر عاشقونه

خالق

ای خالق هر قصه من این منو این تو

بر ساز دلم زخمه بزن این منو این تو

هر لحظه جدا از تو برام ماهی و سالی

با هر نفسم داد می زنم جای تو خالی

منم عاشق ناز تو کشیدن

به خاطرت از همه بریدم، تنها تو رو دیدم

منم عاشق انتظار کشیدن

صدای پات و از کوچه شنیدم، تنها تو رو دیدم

تو اون ابر بلندی که دستهات، شفای شوره زاره

تو اون ساحل دوری که هر موج، به تو سجده میاره

تو فصل سبز عشقی که هر گل بهاره، از تو داره

اگه نوازش تو نباشه، گل گلخونه خاره

ساده دل

یه عمره که دل ای دل، رمیدی و رموندی

کبوترهای عشق و یکی یکی پروندی

هم منو خسته کردی، هم خوت و سوزوندی

عجب ساده ای ای دل

واسه سوختن و پر پر زدن آماده ای ای دل

هرکجا که غمی بود، ای دل تو شکستی

یک عمر که ای دل، تو غصه پرستی

تو هر شب و هر روزدنبال حقیقت

من عاشق دنیا، یار می و مستی ای دل

در مجمع خوبان بیهوده نشستی

با چشم خماری عهدی که نبستی

هرگز نرسوندی ما رو تو به مقصود

چی فهمیدی آخر از عالم هستی ای دل

من مست تمنا، تو همزه درویش

من خیره سر و تو، دنبال ره خویش ای دل

آلبوم خاطره

قافله عمر

این قافله عمر عجب می گذرد

دریاب دمی، که با طرب می گذرد

ساقی، غم فردای حریفان چه کنم

پیش آر پیاله را، که شب می گذرد

من از راه اومدم، دلت خواست اومدم

تو از بیراه ها رفتی، تو چشم سیاه کجا رفتی

باید سر به جنون زد، دل به خاک و خون زد

نرو از روزگارم، بی تو تموم کارم

هزار بار اومدم نبودی، گرفتار اومدم نبودی

به دنبال تو باز اومدم، به پی چشم سیاه اومدم

فقط با یک نگاهت اومدم

باید سر به جنون زد، دل به خاک و خون زد

نرو از روزگارم، بی تو تموم کارم

گذشتن از تو آسون نیست، مثل تو یار فراوون نیست

تنهایی

همه رفتند کسی دور و برم نیست

چنین بی کس شدن در باورم نیست

اگر این آخرا بی عاقبت بود

به جز افسوس هوایی در سرم نیست

همه رفتند کسی با ما نموندش، کسی خط دل ما رو نخوندش

همه رفتند ولی این ما را، همون که فکر نمی کردیم سوزوندش

که حاشا تقه ای بر در نخورده، که آیا زنده ایم یا جون سپرده

که حاشا صحبتی حرفی کلامی، که جزو رفته هاییم ما نمرده

عجب بالا و پایین داره دنیا، عجب این روزگار دل سرده با ما

یه روز دور و برم صد تا رفیق بود، منو امروز ببین تنهای تنهام

خیال کردمکه این گوشه کنارها، یمی داره هوای کار ما را

یکی هم این میون دلسوز ما نیست، نداره آرزو، آزار ما را

پروردگار

برم قربون اون پروردگاری

که عاشق کرده ما را از قراری

بیا عاشق بیا دنیا بسازیم

بیا و باوفا شو دنیا بسازیم

تو خورشید بیار و چشمه هارو

منم اون کوله بار قصه هارو

همش از تو نگاهش از تو خوبه

هلال روی ماهش از تو خوبه

دلش با تو هواش با تو، مرام با خداش با تو

محبت کردنش با من، به خاک افتادنش با من

چراغش رو تو روشن کن، لباسش رو تو بر تن کن

اذون مغربش با من، طلوع مشرقش با من

یکی بود ونبود قصه هاش با من، دل تنگ غروب و غصه هاش با من

طلا و خوشه های گندمش با تو، خداوندا رضای مردمش با تو

نظرات 1 + ارسال نظر
امیر بایرنی پنج‌شنبه 1 بهمن 1383 ساعت 09:01 ق.ظ http://hood.blogsky.com

سلام
خوبی آقا
شعر های خیلی قشنگی بود من با معین خیلی حال می کنم
موفق باشی و بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد