مردها مثل « مخلوط کن » هستند:
در هر خانه یکی از آنها هست ولی نمیدانید به چه درد میخورد.
مردها مثل « آگهی بازرگانی » هستند:
حتی یک کلمه از چیزهائی را که میگویند نمیتوان باور کرد.
مردها مثل « کامپیوتر » هستند:
کاربری شان سخت است و هرگز حافظه ای قوی ندارند.
مردها مثل « سیمان » هستند:
وقتی جائی پهنشان میکنی باید با کلنگ آنها را از جا بکنی.
مردها مثل « طالع بینی مجلات » هستند:
همیشه به شما میگویند که چه بکنید و معمولاً اشتباه می گویند.
مردها مثل « جای پارک » هستند:
خوب هایشان قبلا" اشغال شده و آنهائی که باقی مانده اند یا کوچک هستند یا جلوی درب منزل مردم.
مردها مثل « پاپ کورن » ( ذرت بو داده ) هستند:
بامزه هستند ولی جای غذا را نمی گیرند.
مردها مثل « باران بهاری » هستند:
هیچوقت نمیدانید کی می آیند ، چقدر ادامه دارد و کی قطع میشود.
مردها مثل « پیکان دست دوم » هستند:
ارزان هستند و غیر قابل اطمینان.
مردها مثل « موز » هستند:
هرچه پیرتر میشوند وارفته تر می شوند.
مردها مثل « نوزاد » هستند:
در اولین نگاه شیرین و با مزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته می شوید.
مرد ها را شجاعت به جلو میراند و زنها را حسادت ( برنارد شاو )
همسرم مرا به سوی موفقیت رهبری کرد ( چارلی چاپلین )
زنها ما را جستجو میکنند که آنها را درک کنیم نه آنها را دوست بداریم ( شللی )
در زندگیم دوبار زانو زدم یکبار برای آفریدگارم و یکبار برای محبوبم ( شللی )
وقتی زنی از زیبایی زن دیگر تعریف می کند، حتما در زشتی او شک ندارد
(ویتوریو دیسکا)
دو زن هرگز با هم دوستی و محبت نمی ورزند مگر به خاطر توطئه بر علیه زن سوم ( آلفونس کار )
در آغاز هر کار مهم پای زن وجود دارد ( لامارتین )
زن زشت در دنیا وجود ندارد فقط برخی از زنان هستند که نمیتوانند خود را زیبا جلوه دهند ( برنارد شاو )
زن زیباترین و با ارزشترین تحفه آسمانی است ( میلتون )
بهتر است برده شیطان باشید تا غلام زن ( شللی )
با زنی ازدواج کنید که اگر مرد بود بهترین دوست شما میشد ( ناشناس )
قلب زن پرتگاهی است هولناک که عمق آن را نمی توان حدس زد ( لامارتین )
زن ها جنگ را شروع میکنند و مردها آن را ادامه میدهند
( ارنست همینگوی )
لبخند زن در دو موقع آسمانی و فرشته مانند است: یکی هنگامی که برای اولین بار با لبخند به معشوقش میگوید دوستت دارم و دیگر هنگامی که برای اولین بار به روی کوئک نوزادش لبخند میزند ( ویکتور هوگو )
عقل در دست نفس چنان گرفتار است که مرد در دست زن گریز رای ( سعدی )
زن تنها حریفی است که پس از شکایت مطالبه خسارت و غرامت میکند ( ناشناس ! )