بزرگترین وبلاگ تخصصی ، تفریحی ایرانیان

بزرگترین وبلاگ تخصصی ، آموزشی و تفریحی ایرانیان

بزرگترین وبلاگ تخصصی ، تفریحی ایرانیان

بزرگترین وبلاگ تخصصی ، آموزشی و تفریحی ایرانیان

آموزش تمرکز برای مطالعه ۱

مطالعه ی موفق با تمرکز
مؤلف: م. حورایی


دوستانه


ازیکی ازفیلسوفان و مرتاضان هندی پرسیدند: آیا پس ازاین همه دانش و فرزانگی و ریاضت هنوزهم به ریاضت مشغولی؟

گفت: آری. گفتند: چگونه؟

گفت: وقتی غذا می خورم صرفاً غذا می خورم و وقتی می خوابم فقط می خوابم.

این شاید بزرگ ترین ثمره ی تمرکز است. آیا شما هم هنگام غذا خوردن می توانید تمام توجهتان را روی غذا خوردن و لذت و مزه ی غذا معطوف کنید، یا اینکه معمولاً از افکار مربوط به گذشته و آینده آشفته اید و چون به خود می آیید می بینید غذایتان تمام شده و جز امتلا و پری معده هیچ نفهمیده اید.

تمرکز واقعی یعنی اینکه اگرشما درطول روزبه پنج فعالیت مختلف مشغولید، درهرفعالیت صرفاً به آن فکرکنید و از افکار مربوط به کارهای دیگرآسوده باشید.

موفقیت زندگی روزانه ی ما تماماًً به میزان تمرکز ما برامور روزانه ارتباط دارد. اگر شما قادر باشید به هنگام کار فقط روی کارخود، به هنگام ورزش صرفاً روی انجام حرکات، درهنگام مطالعه فقط روی موضوع کتاب و به هنگام انجام فعالیت هنری ازقبیل موسیقی، نقاشی، خطاطی و . . . به فعالیت هنری خود توجه و تمرکز کنید، عملاً موفقیت شما به میزان چشمگیری افزایش می یابد.

تمام نوابغ جهان کسانی بودند که از قدرت تمرکز فوق العاده ای برخوردار بودند. آشفتگی و شوریدگی ذهنی، عملاً شما را به هیچ عنوان موفق نمی کند. وقتی کارمی کنید به خانواده می اندیشید، وقتی درخانواده به سرمی برید ازشغل خود نگرانید و وقتی ورزش می- کنید در اندیشه ی تحصیل هستید و وقتی درس می خوانید فکرتان هزارسو می رود. این عملاً اتلاف وقت و مؤثر نبودن است.

موفقیت یعنی تمرکز، تمرکزو تمرکز.


خواننده ی عزیز



همه ی فعالیت های انسان برای توفیق، نیازمند تمرکزاست. اما ازسلسله فعالیت های نیازمند تمرکز، مطالعه جدی ترین فعالیتی است که تمرکزدرآن نقش اساسی و محوری دارد.

خود شما بارها متوجه شده اید که پس ازمدتی که ازمطالعه تان گذشت چشمانتان روی کلمات و خطوط می دود بی آنکه حواستان به آن باشد وهمین طورشاید چند خط و یا چند صفحه را دنبال کنید و یکباره متوجه شوید حرکت چشمانتان صرفاً از زوی غریزه و عادت بوده، فوراً به عقب برمی گردید و شروع به خواندن دوباره می کنید، اما کمی جلوترمشکل تکرار می شود. این موضوع شما را بسیارخسته و کسل می کند، وقت زیادی را ازشما می- گیرد و کم کم میل به مطالعه درشما کم می شود. گاهی اوقات هم به کلمه ای از کتاب خیره می شوید و درافکارخود غوطه می خورید. پیش ازهرچیزمطمئن باشید که این مشکل و مسئله ی شما نیست و همه ی افرادی که به نوعی با مطالعه و کتاب سروکاردارند ازاین موضوع دررنجند.

برهمین اساس بخش عمده ای ازاین کتاب به راه های بهبود تمرکز درهنگام مطالعه وهنگام حضوردرکلاس می پردازد که صد البته مطالعه و عمل به آن برای تمرکز، آرامش، و شادمانی و موفقیت به همراه خواهد داشت.

درآخرذکراین نکته ضروری است که تمرکزحواس یک مهارت بی چون و چراست که نیازبه فراگیری تکنیک ها و تمرین مستمر دارد.

اینکه شما روش های کاربردی این کتاب را چند روزی تمرین کنید و بعد رهایش کنید نتیجه همان می شود که اکنون به آن گرفتارید: " عدم تمرکزحواس". تمرینات را با صبر و حوصله و متانت کافی انجام دهید. شتاب زده عمل نکنید و منظم و آرام به پیش بروید.

" لرد بایرون" می گوید: برای پیشرفت و پیروزی سه چیزلازم است: اول پشتکار، دوم پشتکار و سوم پشتکار.

این کتاب را بخوانید اگر:

مصمم هستید و اراده ی راسخ کرده اید تمرکزتان بهترشود.

تمرین ها را انجام می دهید.

و به پیشرفت خود یقین دارید.



فصل اول
واقعیت ها در: تمرکز حواس
تمرکز چیست ؟



مهم ترین علت عدم دستیابی به یک تمرکز فکرعالی، تعاریف نادرستی است که درذهن شما برای تمرکز حواس وجود دارد.

بیشتر شما تمرکز را فکرکردن به یک موضوع ویژه به صورت مطلق و کامل و صد درصد می دانید درحالی که چنین چیزی نه تنها برای شما که برای هیچ انسانی درهیچ شرایطی به هیچ عنوان ممکن نیست.

شما ابداً قادرنیستید تمام ذهن خود را به طورکامل و مطلق در اختیاریک موضوع بگذارید و بقیه ی افکار را درآن زمان از ذهن خود کاملاً حذف کنید.

زمانی که یک انسان می تواند چنین تمرکزی داشته باشد، حداکثرسه الی چهارثانیه است. یعنی تاکنون کسی نبوده که پنج ثانیه متوالی به طورمطلق، تنها و تنها به یک چیزبیاندیشد.

بنابراین، منطقی نیست که شما تعریف بالا را برای تمرکزحواس قبول کنید. چنین تعریفی، سطح توقع شما را بالا می برد. وقتی که فکردیگری به جزموضوع اصلی به ذهنتان راه می یابد و یا کوچک ترین عامل حواس پرتی را ازمحیط اطراف خود دریافت می کنید. احساس سرخوردگی می کنید و گمان می کنید که قدرت تمرکز ندارید. حال آنکه این تصور فقط ناشی از برداشت اولیه ی نادرستی است که از تمرکزداشته اید وهمین تصورعملاً شما را در تلاش برای بهبود تمرکز ناکام می سازد.

پس، اولین و مهم ترین قدم را در راه افزایش تمرکز ذهنی خود بردارید: تعریف نادرستی را که از تمرکز حواس درذهن خود دارید دگرگون کنید.


اما تعریف درست تمرکز


تمرکزحواس همان قدرمی تواند واقعی باشد که عوامل حواس پرتی واقعیت دارند.

یعنی: شما باید بپذیرید که به هرحال، همیشه عواملی حواس شما را پرت می کنند که بعضی ازآن ها منشأ ذهنی و درونی دارند و ازاندیشه ی خود شما ناشی می شوند و بعضی دیگرمنشأ محیطی و بیرونی دارند و از محیط اطراف شما نشأت می گیرند. عواملی مثل یادآوری خاطرات و تخیلات گوناگون وتجزیه وتحلیل مسائلی خارج ازچارچوب موضوع مطالعه، ازعوامل حواس پرتی درونی و عواملی مانند سروصدا، حضورمزاحم دیگران و آشفتگی مکان مطالعه ازعوامل بیرونی به حساب می آیند.

شاید بتوان ذهن انسان را به یک سیستم ارتباطی بسیارپیچیده تشبیه کرد. درهرلحظه هزاران پیام ازمحیط داخلی بدن و ازمحیط اطراف به آن مخابره می شود و درعین حال هزاران پیام ازاین مرکز به محیط داخلی بدن و محیط اطراف ارسال می گردد. اگرچه بسیاری از این مبادله ها درحوزه ی ناخودآگاه ما صورت می گیرد، بعضی از این پیام ها وارد حوزه ی آگاهی ما می شوند و ذهن ما را از موضوع مطالعه منحرف می کنند.

گفتیم که برای دستیابی به تمرکز حواس عالی، باید آن را درست تعریف کرد. برای تعریف درست هم ابتدا باید حواس پرتی را به عنوان یک واقعیت انکارنشدنی بپذیریم و بعد بگوییم : تمرکزحواس یعنی" عوامل حواس پرتی را به حداقل رساندن". با تمرین هایی که جلوتر شرح خواهیم داد، شما می توانید عوامل حواس پرتی خود را کمترو در نتیجه تمرکز حواس خود را بیشتر کنید.




تمرکز حواس نسبی است



درتعریفی که برای تمرکزحواس ارائه دادیم نسبی بودن تمرکزکاملاً نشان داده شده است. گفتیم که تمرکز هرشخص به نسبت کاهش عوامل حواس پرتی او افزایش می یابد و بنا به تغییرات موقعیت ذهنی و محیطی اوتغییرمی کند. درنتیجه شما هیچ گاه ازیک میزان مشخص وثابت تمرکز برخوردارنیستند. به محض آنکه محیط شما عوض شود و یا شرایط ذهنی شما تغییرکند، میزان تمرکزشما بریک مطلب تغییرمی کند.

همچنین تمرکزحواس افراد مختلف نسبت به یکدیگر، کاملاً فرق می کند. بنابراین شما هرگزنباید خود را فرد حواس پرت و فاقد تمرکزی بدانید یا معرفی کنید، چرا که چنین چیزی حقیقت ندارد.

درست ترآن است که بگویید در این لحظه، با ذهنیت کنونی و در محیط فعلی عوامل حواس پرتی من بیشترو میزان تمرکزم کمتراست.

گفتن" من کاملاً آدم حواس پرتی هستم" و عباراتی ازاین دست، کاملاً نادرست است. این قضاوت شما درباره ی تمرکز حواستان به هیچ وجه منصفانه نیست چرا که خود شما بارها و بارها درشرایط متفاوت تمرکزهای عالی گوناگونی را تجربه کرده اید.

همیشه به خاطر داشته باشید که به هنگام قضاوت درمورد خودتان یا دیگران، واقع بین بودن با بدبین بودن خیلی فرق می کند. کسی که واقع بین است همه ی جنبه ها چه خوب و چه بد را درنظر می گیرد. به سرعت داوری نمی کند. جزئیات را می بیند و کلی گویی نمی-

کند. پس: درمورد تمرکزحواس خود واقع بینانه قضاوت کنید و واقع بینانه حرف بزنید یعنی همیشه توجه کنید که: تمرکزحواس نسبی است.


تمرکز حواس اکتسابی است



بسیاری ازشما در مواردی که نمی توانید تمرکز حواس عالی داشته باشید، می گویید: "من ذاتاً آدم حواس پرتی هستم" . همین ذهنیت نادرست باعث می شود که نتوانید ازچنین تمرکزی برخوردار گردید.

تمرکز حواس به هیچ وجه ذاتی نیست. ما ژن مشخصی برای تمرکزدرمغزنداریم و هیچ یک ازما با تمرکز مادرزاد به دنیا نیامده ایم. اگرچه برخی از والدین، رفتارنوزاد خود را هنگامی که محکم شیشه ی شیررا در دست گرفته، به آن نگاه می کند و شیر را می مکد، تمرکز حواس تلقی می کنند و می پندارند که کودکشان ازتمرکز ذاتی برخورداراست. رفتار کودک صرفاً پاسخی بازتابی به محرک که شیشه ی شیر یا سینه ی مادراست، می باشد و هیج نوع تفکری درآن صورت نمی گیرد چرا که هنوز مراکزعالی مغز، کنترل رفتارکودک را به دست نگرفته اند و بنابراین تعبیر رفتارکودک به تمرکز حواس کاملاً بی اساس است.

آنچه مسلم است استعداد بالقوه ی تمرکزحواس درهمگان وجود دارد و مانند هراستعداد دیگر می توان آن را درخود رشد داد و پروراند. شما به راحتی می توانید این خصلت همگانی را درخود تربیت کنید و به عالی ترین مراتب خویش برسانید.

همه توانایی های همگانی را به عضله ای تشبیه می کنند. قوی ترین و عضلانی ترین افراد را هم که در نظربگیرید، وقتی به دنیا آمدند ازعضلاتی ساده و نرم و طبیعی مانند دیگران برخورداربودند اما تمرین و ممارست و به کارگرفتن عضلات باعث شده که آن ها به مرور در رشد عضلانی خود پیشرفت کنند و به بالاترین مرتبه ی آن که مهارت های ویژه دراستفاده ازعضلات است، برسند.

تمام استعدادهای بالقوه ی انسانی را می توان به صورت بالفعل درآورد و پرورش داد و به عالی ترین درجه ی خود را رساند.

مثلاً یک بند باز ماهر را درنظربگیرید. اوهم وقتی متولد شد مانند همه ی کودکان طبیعی دیگر، توانایی حفظ تعادل را به دست نیاورده بود. مدت ها طول کشید تا او بتواند بنشیند و دروضعیت نشسته تعادل به دست آورد، بایستد و در وضعیت ایستاده تعادل به دست بیاورد. راه برود و درحال راه رفتن تعادل خود را حفظ کند. درست مانند همه ی کودکان طبیعی دیگر. اما او با تمرینات مداوم و مکرر، استعداد حفظ تعادل خود را آن قدرپرورش داد که به یک مهارت تبدیل کرد. حالا او آنقدرتوانایی حفظ تعادل دارد که می تواند به راحتی روی یک بند حرکات پیچیده انجام دهد و تعادل خود را حفظ کند و ما را به وجد بیاورد.

حافظه و تمرکزهم دو استعداد همگانی هستند که می توانند پرورش پیدا کنند و به مهارت های ویژه تبدیل شوند.

کسانی که قادرند ضرب و تقسیم اعداد چند رقمی را درکوتاه ترین زمان ممکن انجام دهند، کسانی که می توانند با یک باردیدن، شنیدن، حس کردن یا خواندن، آنچه را که آموخته اند، تا زنده اند به خاطر داشته باشند و همه ی کسانی که ما آن ها را استثنائی و عجیب و غریب می دانیم، افرادی کاملاً معمولی هستند که یک یا چند استعداد طبیعی وهمگانی خود را تا این سطح پرورش داده اند. امروز حتی خلاقیت، که حدود صد سال پیش یک استعداد کاملاً ذاتی تصورمی شد، یک استعداد کاملاً پرورش یافته محسوب می شود.

دکتر" اسبورن" در کتاب " پرورش استعداد همگانی ابداع و خلاقیت" براین موضوع بسیارتأکید می کند و تمرینات زیادی را برای پرورش این استعداد بالقوه به خوانندگان کتاب خود می آموزند.

علت رشد روزافزون مؤسسه های پرورش نیروهای ذهنی دردنیا همین قابلیت پرورش یافتن نیروهای ذهنی و اکتسابی بودن آن هاست.

پس کاملاً ایمان بیاورید و باورکنید که به راحتی قادرید استعداد خدادادی تمرکزفکر را در خودتان پرورش دهید و نسبت به وضعیت کنونی، آن را بهبود بخشید. حتی اگرامروز فکرمی کنید که سن شما بیشترشده و یا درزندگی خود مشکلات جسمی، عاطفی و محیطی فراوان دارید، بازهم مطمئن باشید که می توانید ازقدرت تمرکزعالی برخوردارشوید به شرط آنکه روش به کارگیری صحیح این استعداد بالقوه را فرا گیرید.

به خاطرداشته باشید که اگرازیک کلید مدتی استفاده نکنید، زنگ می زند ولی تا هنگامی که کلید در قفلِِِ ِ در می چرخد و به کارگرفته می شود، هرروزبراق ترو درخشان ترمی شود.

تمام استعدادهای ما مصداق این کلید را دارند. باید آن ها را به کاراندازیم تا به استعداد های درخشان تبدیل شوند. درغیراین صورت به مرور زنگ خواهند زد.

آموزش هیپنوتیزم

تعلق و وابستگی به جسمانیت وعادت کردن به آن ، دلیل بسیاری از مشکلات روحی یا حتی از دست دادن لذتهای بی نهایتی است که خداوند امکان تجربه آن را به بشر داده است ...لذا اولین مرحله و گام در رسیدن به عالم آرامش و در واقع رسیدن به او ، رها شدن از جسم و قطع تعلقات است .
مقاله زیر آموزش ساده ترین نوع خود هیپنوتیزم به عنوان
Relaxation ، مقدمه ای برای کنترل ذهن ، راز اصلی تمرکز قوا و حذف تنشهای غیر ضروری و زیانبار بدن است .
مراحل یازده گانه:

1>شروع خواب مصنوعی> مکانی ساکت و دنج پیدا کنید ، آرام روی صندلی ای راحت بنشینید و یا در جایی نرم دراز بکشید (گذاشتن موسیقی ای آرام یا صدای طبیعت می تواند کیفیت کار را بهتر کند). سپس چشمها را بسته و از 10 تا 1 به صورت معکوس بشمارید به طوریکه شماره ها یک در میان با دم و بازدم تنظیم شوند ، مثلا با شماره 10 ،نفسی عمیق بکشید و 15 ثانیه نگهدارید سپس با شماره 9 بیرون دهید و همینطور الی آخر. . . در ضمن تصور کنید لحظه به لحظه و با هر شماره بدن شما سنگینتر می شود.

2>رها سازی پاها> ابتدا پای راست خود را از انگشتانش تا کمر(یا تا زانو)در ذهن مجسم کنید . آن را احساس کنید و در ذهن خود تصور کنید که تمام اجزای آن مثل خمیر شل ، گرم و سنگین شود ؛ سنگین سنگین ،این کلمه را 5 بار تکرار کنید ؛ وارد جزئیات شوید و سعی کنید به ترتیب عمل کنید یعنی به خود القا کنید که پای راستتان تا کمر از نوک انگشتان ، پاشنه پا ، کف پا، ساق پا، ران و... همه و همه شل ، سنگین و گرم شده اند بعد همینطور پای چپ(برای اینکار می توانید در ذهن خود 5 بار به پاهایتان دستور بدهید که آرام سنگین و گرم شو و بگویید لحظه به لحظه پاهایم گرمتر و سنگینتر و شل تر می شوند . احساس سه کلمهً گرم ، سنگین و شل را مدام در ذهن خود تکرار کنید .)

3>رها سازی تنه> یک نفس نیمه عمیق و آرام بکشید و همه بدنتان را رها کنید.حالا عضلات شکم ، سینه ، سرسینه ها و پهلوها را رها کنید ؛ تصور کنید تمام قسمتهای بدنتان شل شده اند لذا این قسمتها را ، راحت ، آسوده ، شل ، سنگین و گرم شده باور کنید ، می توانید 5 بار ذهنی بگویید از کمر تا کتفم شل و سنگین شده و لحظه به لحظه گرمتر و شل تر و روانتر می شود .(به تصویر کشیدن اجزاء بدن در ذهن به صورت ماده ای مثل خمیر یا هر ماده ای که در حال وارفتن و روان شدن باشد بسیار کمکتان می کند)

4>رها سازی دستها>
منظور ، قسمت مچ دست تا انگشتان می باشد ؛ پس ابتدا دست راست و سپس چپ خود را رها و شل کنید ،دقیقا مانند مراحل قبل ؛یعنی تصورکنید تمام اجزای دست مورد نظر شل و سنگین شده .بهتر است از نوک انگشتان شروع کنید و 5 بار به خود بگویید دست چپم شل و سنگین شده است ،آرام و رها .

5>رها سازی کتفها و بازوها> کتفها و بازوهایتان را شل ، سنگین و بدون هیچ انقباضی قرار دهید (همانطور که با اعضای قبلی رفتار کردید) ، می توانید تصور کنید همینطور که بازوهای شما سنگین، شل و گرم می شوند به تدریج مثل خمیری نرم ، روان به سوی پاهایتان در جریان است .

6>رها سازی سر> حال نوبت عضلات گردن ، فک ، چانه ، صورت ، لبها ، گونه ها ، پیشانی ، گوشها ، ماهیچه های زیر چشم و موها رسیده است .تصور کنید اختیار این قسمتها دست شما نیست و همه شان شل ، گرم ، سنگین و مایع شده اند ؛ رهایشان کنید و در ذهن ببینید صورتتان آرام و آسوده شل شده است .

7>چسباندن پلکها> اکنون تصور کنید پلکهایتان شدیداً به هم چسبیده اند ، یعنی تصور کنید آنها را با قویترین چسب دنیا به هم چسبانده اند و شما در ذهن خود مجسم کنید که نمی توانید چشمهایتانرا باز کنید آرام آرام عضلات صورت را شل کرده و رهایشان کنید .

8>پاکسازی آلودگیها> در این مرحله در ذهن و خیال خود تصور کنید هوایی زلال و شفاف (ترجیحا قابل رویت) به درون ریه هایتان می فرستید به طوریکه این هوا علاوه بر ریه ها ، به تمام سلولها و اتمهای اجزای دیگربدن نیز وارد شده و همه عضلات داخلی و ماهیچه ها و مغزتان را پاک پاک پاک ، صاف و زلال و شفاف می کند و به همین دلیل هوای وارد شده سیاه رنگ می شود ؛ پس در بازدم ، آن رنگ سیاه که در واقع بیماریها ، نقطه ضعفها ، ناراحتی ها و مشکلاتتان است بیرون می رود . این تنفس شامل دم پاک و بازدم سیاه رنگ را مرتب تکرار کنید و تصور کنید که با بیرون رفتن تنشها و بیماریها به صورت دود سیاه ، لحظه به لحظه شادابتر و سرحالتر می شوید و رفته رفته رنگ سِاه بازدمها نیز کمتر می شود تا آنجا که هم دم و هم بازدمتان زلال و شفاف و پاک می شوند و در واقع تمام سلولهای بدنتان را پاک و تمیز و جوانتر شده می بینید .

9>افزایش کیفیت آرامش> تصور کنید کنار دریا در ساحلی بسیار زیبا یا کنار رودخانه ای جنگلی یا در باغی سرسبز و آرام یا روی تشکی نرم و لطیف یا قایقی راحت در وسط اقیانوسی آرام زیر گرمای مطلوب خورشید ونسیم خنک پرطراوتی(و خلاصه هر مکان و فضای آرامشبخشی که بودن در آنجا را دوست دارید )دراز کشیده اید ؛ احساس کنید که نسیم دریا یا صدای آب شما را آرام و آرامتر می کند ، خورشید به صورت حرارتی مطبوع بر شما می تابد و بدنتان را نوازش و گرم می کند . حالا در ذهن بگویید لحظه به لحظه آرامتر می شوم ، دستهایم ، پاهایم ،کمرم ،سینه ام ،شکمم ،عضلات صورتم همه سنگین و سنگین تر می شوند .دست چپم ، سنگین شده سنگین سنگین ، دست راستم شل و آرام شده سنگین سنگین ، گرم گرم ؛ هر نفسی که می کشم مشکلات ، تنشها ،بیماریها و انقباضها از بدنم حذف میشود و من آرام و راحتم ، پاهایم ، سینه ام و سرم سنگین و گرمند ، من راحتم من آرامم . در اوج نشاط وآرامش ، آسوده و راحت ، رها و آزاد و شاد و امیدوار .(دقت کنید که تکرار این کلمات و تصور کردن دوباره اجزای بدن به صورتی آرام در افزایش کیفت آرامش شما بسیار مهم است).

10>تلقین خواسته ها> این مرحله ، مرحله تلقین دقیقتر آمال است ؛ هر چه می خواهید و هر آرزوئی که دارید به صورت جمله ای کوتاه در ذهن خود بیان کنید مثلا بگوئید من هر لحظه به لحظه و روز به روز از هر لحاظ بهتر می شوم یا من در درسها یا کارم موفق هستم ،یا من ثروتمندم ،یا من سالمم . حتما این جملات را به زبان حال (نه اینکه از این به بعد می خواهم باشم)و با ساختاری مثبت بیان کنید (ا زکلمات منفی و کلمه نه خودداری کنید) . جملات را چندین بار تکرار کنید و تصور کنید که به هدف خود رسیده اید .دوستان را ببینید که برایتان شادمانی می کنند ، صداها را بشنوید که به شما تبریک می گویند ، افراد و دوستان شما را در بغل کرده می بوسند و موفقیتتان را تبریک میگویند ، احساس بسیار بسیار خوبی دارید .خوش به حالتان.

11>بیدار شدن از خواب مصنوعی> آرام آرام از 1 تا 10 بشمارید ، با هر شماره تنفس را تندتر کنید کوتاه و سریع ، و به خود بگویید وقتی به 10 رسیدم چشمهایم را باز می کنم ، شاداب و سر حالم ، کاملا با نشاط و سرحال ، خوشحال و پر انرژی . انگشتان پای راست را تکان بدهید ، آنگاه انگشتان پای چپ ،ساق پای راست و ساق پای چپ ؛رانها را به حرکت درآورید ؛ پاها را بالا بیاورید ؛ دستهایتان را تکان دهید ؛ گردنتان و عضلات صورت را منقبض کنید ، تکان بخورید ، شاد و سر حال چشمها را باز کنید و بعد از 30 ثانیه بنشینید با این عمل شما امواج آلفا مغز خود را فعال می کنید .( تذکر مهم اینکه در مرحله 11 حتما با تلقین معکوس ، حالت سنگینی و کرختی بدنتان را حذف کنید مثلا بگویید پای چپم سبک شده ، دمایش عالیست و راحتم ، همچنین حتما تلقین کنید من بعد از بیداری شاد و سرحال و پر انرژی می شوم ، تمام اعضای بدنم در حالت عادی راحتتر و پر انرژی اند.)


نکاتی بیشتر:

> تقسیم کردن بدن به اجزای بیشتربدین منظور است که عمل تن آرامی به آسانی امکانپذیر شود .زیرا مغز فرمانهای جزئی را سریعتر از فرمانهای کلی به اجرا می گذارد . پس بدن خود را قسمت به قسمت شل کنید تا به مرحله مفید و موثر تن آرامی برسید.

> مثالها ، ترتیب و جملاتی که در این مراحل آورده شده بود بی شک ثابت نیستند ؛ بخصوص در مراحل 8 ،9 و 10 تا آنجا که می توانید قوه تخیلتان را به کار بگیرد .طبیعتا پس از انجام یکی دو بار می توانید متناسب سیستم روحی ، جسمی و نیازهای خود آنها را تغییر دهید و سعی کنید تمام مراحل را برای خود سفارشی(
Customize)کنید .

> با توجه به تکنیکهای
NAC (علم تداعی عصبی شرطی ) در ابتدای مرحله 11 که شروع به برگشت به حالت عادی می کنید در ذهن خود تصور کنید مثلا دست چپتان را مشت کرده اید . بعدها در مواقع ضروری ، هر وقت و هر جا ، در جمع ، ماشین و محیطی شلوغ یا پرتنش که شما این کار یعنی مشت کردن دست چپتان را انجام دهید و چشمهایتان را ببندید ، بلافاصله احساس آرامش می کنید و امواج آلفا ، مغز شما را شاد می کنند.

> در ضمن ذکر این نکته نیز لازم است که منظور از گفتن فلان جمله در مراحل مذکور آن نیست که آنها را به زبان بیاورید بلکه باید طوری بیان و احساس شود که کل وجود شما جملات مورد نظر را فریاد کند.

> می توانید جملات مورد نظر را با تنظیم زمانبندی مناسب ،همراه موسیقی ای ملایم بر روی یک نوار کاست ذخیره کرده و از آن در حین انجام دادن مراحل استفاده کنید .

> مسلما رفتن به حالت
Relaxation و اعمال مشابه برای عوض کردن اجتماع یا آدمهای اطرافتان نیست بلکه روشی است تا شما را با روحتان آشتی دهد و قدرتهای نامتناهی ای که خداوند متعال در اختیارتان قرار داده را به کنترل شما درآورد تا بوسیله آنها بتوانید در برابر محیط ، موقعیتها ، فرصتها و افراد پیرامونتان بهترین تصمیم و عکس العمل را به کا بندید ...

Farewell

دیدن آرامش و شادی دیگران همیشه برای من انرژی بخش است
لذا با آرزوی رها شدن همه انسانها از بندها و زنجیرهایی که در واقع خود به جسم و روح خود کشیده اند شما را به یگانه منبع بی نهایت انرژی ، ایزد بزرگ ، می سپارم...
تا خود نخواهید هیچ تغییری رخ نمی دهد ...
امیدوارم در نهایت آرامش و اطمینان باشید درحالی که سرشار از انرژی ، نشاط و اشتیاق هستید...

آموزش شطرنج

تقویت توانایى کسى همچون یک بازیکن شطرنج امر آسانى نیست. پرورش عضلات بازو یا پاهاى یک وزشکار بسادگى از طریق تمرین با وزنه هاى مختلف قابل حصول است. تمرین همچنین به بهبود سرعت در شنا و دو کمک مینماید. اما چقدر زمان و انرژى باید جهت بدست آوردن مختصر پیشرفت در شطرنج بکار برد؟ هزاران نفر در سر تا سر جهان بطور منظم به بازى شطرنج مىپردازند اما در مجموع هیچ پیشرفت قابل توجهى حاصل نمیکنند. زمانى کتابهاى آموزشى لاسکر، کاپابلانکا و ایوه را مطالعه مىنمودم.گفته هاى ایوه را بخاطر هماهنگى و استدلال منطقى اش ستایش کردم. اما بویژه یادداشتهاى لاسکر را بخاطر دارم.او فرد بسیار خوشبینى بود بواسطه آنکه اظهار میداشت قادر درمدت ۱۲۰ ساعت یک شطرنج مبتدى را به سطح یک استاد بین المللى برساند. نمیدانم چه کسانى این اداعاى لاسکر را مىپذیرند اما بیشک فاصله بس درازى است میان کسى که فقط چگونگى اجتناب از خطاهاى بزرگ را مىداند (مبتدى) و کسى که به استقلال تکنیکى در بازى دست یافته و به سیستمهاى گشایشى مختلف مجهز بوده و به ظرافتهاى استراتژى شطرنج واقف است (استاد شطرنج) دلیلى وجود ندارد که یکنفر هنگامیکه استاد شد بتواند با موفقیت به بازیکنان جوان تعلیم شطرنج دهد. استعداد و قابلیت تعلیم و آموزش از ویژگى خاصى برخوردار است من هرگز بطور جدى به پسرم شطرنج را آموزش نداده ام. فقط وقتى دیدم خیلى مغشوش و سر در گم بازى مىکند کتابى به او توصیه نمودم و گفتم اول این کتاب رابخوان بعد با هم بازى میکنیم. براى کسى به سن و سال او شطرنج فقط یک وسیله بازى و سرگرمى است، مثل یک ترن برقى، اما براى من شطرنج یک حرفه است. من هرگز نتواسته ام طرز تلقى و نگرش او به شطرنج را درک کنم همانطور که او نتوانست در این زمینه مرا درک کند. وظیفه یک معلم آنست که استعداد را در شاگرد خود کشف کند،آنرا شکوفا کرده و پرورش دهد وفقط بعد از این مرحله است که میتواند با تمرین و ممارست منظم و آشنا کردن وى با مسایل پیچیده و جدید او را به سطوح بالاتر ارتقا دهد. در سال ۱۹۷۲ لئونارد باردن مسئول آموزش شطرنج جوانان (لندن) شد و سال ۱۹۷۶ فرصتى بدست آمد که من با سى تن از جوانان بازى کنم (بشکل سیمولتانه) این بازى هفت ساعت بطول انجامید. نتیجه آن ۱۱ مساوى یک شکست و ۱۸ برد بود  در سال ۱۹۷۹ بوریس اسپاسکى نیز به بازى مشابهى در انگلیس با جوانان پرداخت. در ۵ بازى شکست خورد با ۱۲ نفر مساوى کرد وفقط در ۱۳ بازى به پیروزى رسید. سه نفر از بایکنانى که موفق به شکست دادن اسپاسکى شدند بعدها به مقام استادى بزرگ نایل شدند و دو نفر دیگر استاد بین المللى یا استاد (فدراسیون جهانى شطرنج) شدند. آن بازیکنى که مرا شکست داد نیگل شورت بود. بىآنکه بخواهیم به شیوه آموزشى لئونارد باردن بپردازم فقط به عنوان یک بازیکن پیشرو سعى مىکنم به بعضى عوامل که موجب پیشرفت بازیکنان مىشود اشاره نمایم.

شاید موضوع اصلى که یک بازیکن مبتدى را همواره بخود مشغول میکند این نکته باشد که کدام قابلیت و ویژگى ذهنى است که گواه استعداد ذاتى وى مىباشد. در عصرى که کتاب و آموزش شطرنج بطور وسیعى گسترش یافته استعداد فطرى از اهمیت اساسى چندانى برخوردار نیست. در این زمینه قالیت کار سخت وپیگیر در شطرنج داراى اهمیت بیشترى مىباشد. من چند استاد بزرگ را مىشناسم که از استعداد ذاتى خاصى نیز برخوردار نبوده اند، یکى از آنها بوتونیک است که براى ۱۵ سال قهرمان جهان بود. وى به عوض استعداد فطرى از یک ظرفیت استثنایى براى کار و تلاش بهره مند بود پس مطالعه شطرنج از عوامل مفید پیشرفت و ترقى در این ورزش است. اما یک بازیکن چه موقع باید شروع به مطالعه جدى نماید؟ بدیهى است که نبایستى به یکباره براى کسب یک رتبه با سراسیمگى و شتاب بجلو بتازیم. مبادرت جدى به ورزش شطرنج فشار ذهنى قابل توجهى را طلب مینماید که این خود مىتواند بازدارنده دیگر مطالعات و اشتغالات ذهنى فرد باشد. اما در شکل متعادل آن شطرنج ورزشى مفید است. معمولاً بهتر است از سنین ۱۰ یا۱۲ سالگى بازى شطرنج را شروع کنیم و تجربه نشان داده است که در این سنین بازیکن به گونه اى مستحکم پیشرفت نموده و ذهن او را براى تفکر منطقى از آمادگى بیشترى برخوردار است. من گاهى اوقات از خود مىپرسم چگونه باید ارزش و کیفیت بازى را ارزیابى نمود. آموختن نحوه حرکت مهره ها موضوع ساده اى است اما این مسئله مثل آموختن چند کلمه از یک زبان بیگانه است. همانطور که با فراگیرى چند کلمه نمیتوان مدعى شد قادر به تکلم آن زبان هستیم در مورد شطرنج نیز صرف آموختن حرکتها نمیتوان دال بر دانستن شطرنج باشد. شطرنج نیز همچون زبان بایستى بطور پیوسته و دائم مورد تفحص و تحقیق قرار گیرد زیرا همواره چیز جدیدى براى آموختن وجود دارد. حتى قهرمانان نیز اگر به مطالعه مدام نپردازند دچار پسرفت وتحلیل مىشوند. اگر شما به اوصول علمى شطرنج تسلط یابید و خواهان آن میباشید که تواناییهاى خود را گسترش و تعمیق بخشید بهتر آن است که همه بازیهاى خود را ثبت کنید و در فرصتهاى بعدى به تحلیل و بررسى آنها بپردازید. این کار را مىتوانید با دوست یا مربى خود انجام دهید اما بهتر همان است که به تنهایی اقدام به تفسیر بازى خود کنید. در این مورد باید دقیق عمل کنید  و براى همه بازیهایتان تفسیرى بنوسید – خواه در آن بازى برنده یا بازنده شده باشید. از این طریق میتوانید مراتب تحول فکرى خود را دنبال نموده و به اشتباهات خود و حریفتان پىببرید.توجه داشته باشید که براى پیشرفت در بازى شطرنج بازى با بازیکنى که از شما قویتر است مفیدتر است. زیرا بدنوسیله به نقاط ضعف خود پى میبرید. همینطور مطالعه چند بازى با تمام جزئیات آن –بازیهایى که سیستم آنها مورد دلخواهتان است – بسیار ارزشمند میباشد. بخاطر سپردن یک شیوه گشایشى سلاحى است که شما میتوانید از آن در عمل استفاده کنید.با تقلید و پیروى از بازیکنان بزرگ شطرنج قادر خواهید شد که خود را به سطوح بالاتر بکشانید. از این هراس نداشته باشید که از بازى کاپابالانکا یا فیشر تقلید کنید چرا که آنها نیز خود براى رسیدن مقام قهرمانى از همین روش سود برده اند. بطور کلى ضرورى است که یک یا دو شیوه گشایش بازى را بیاموزید، و به چند پوزیسیون اساسى در آخر بازى نیز مجهز شوید. هیچ نکته خاصى در آموزش واریاسیونهاى بیشمار وجود ندارد آنچه اهمیت دارد درک شیوه هاى گشایشى مورد انتخابتان و کشف ظرافتهاى استراتژیکى بازى مىباشد.شطرنج از طرفى ساده و از جانب دیگر بازى پیچیده اى است. با شناخت و در نظر گرفتن مسایل فوق آماده خواهید بود که مهارتهاى شطرنجى خود را با کمک اصول آموزشى تحکیم بخشید

آموزش بیلیاد

فعالیت زدن توپ در یک مکان حوض مانند  فرمی  از یک بازی فرانسوی بود که با  گوی  و حلقه  انجام  می شود , به نام کروکت . این بازی در چمن بایک چوب دستی ویک توپ ball یا bille که کم کم به billiard  یا bill yard  معروف شد بازی می شود . پس از مدتی این بازی  سرگرمی درباریان  شد و به دلیل نفرت داشتن  آنها  از گرما و  فعالیت  زیاد  این بازی را محدودتر کردند  و آن را روی میز در یک محیط بسته انجام می دادند.

 
   خوب به رنگ ها نگاه  کنید , نخستین چیز که باید درباره ی  بیلی یارد بدانید  این است که این بازی برخلاف باری ها ی توپی دیگر دارای توپ های زیادی است . برخی از این توپ ها ساده   یعنی دارای رنگی یک پارچه هستند  و تعدادی  از آنها  نیز خط دارند یعنی توپی که  نوک  و ته آن ها سفید و یک خط رنگی که گرداگرد و میانه ی آن قرار گرفته.

     هر یک از توپ
ها دارای  یک  شماره  هستند . از شماره ی1 تا 15, که  از شماره ی 1 تا 7  تو پ های ساده واز شماره ی9 تا 15 توپ های خط دارد را تشکیل می دهند .توپ شماره ی 8 8ballکدام است ؟. البته , وقتی این بازی به صورت  استاندارد  بازی می شود , توپ 8  نه جزو  گروه  توپ های  ساده  است و نه جرو گروه  توپ های خط دار  محسوب میشود . یک توپ خاص است (  توپ سیاه را از دست ندهید چون تمام توپ هایتان سیاه می شود ! ) .

 

چوب بیلیارد 
                                                                
        cue stick  یا همان چوب بیلی یارد چوبی  است که شما به وسیله ی  آن به   cue ball توپ مخصوص که به آن پیتوک نیز گفته  می شود  ضربه می زنید . این چوب بلند  نوک دار  و خیلی  هم  دقیق است  از سه قسمت تشکیل شده.

     
نوک    : قسمتی که مقداری سفید و با طولی تقریبا برابر 1/27 سانتیمتر است ویک قسمت کایوچویی در نوک.
      بدنه   : قسمتی صاف و صیقلی کم پهنا و بلند است در میانه .

    
دسته : پر پهناترین قسمت stick که به صورت مخروطی به طرف میانه ونوک Stick پیش می رود . طول این چوب تقریبا برابر 1متر و 47 سانتیمتر می باشد .
            
میز

      یک میز  بیلی یارد  تقریبا  برابر با  137/155 سانتیمتر  عرض  و 274/23 سانتیمتر طول است . و معمولا یک رویه ی سبز
مخملی از جنس پلی استر و پشم روی آن را پوشانده و دارای 6 کیسه که 4 تای آن ها در گوشه ها و دوتای آن ها در طرفین , وسط هر یک از اضلاع بلنتر میز قرار گرفته اند.
 یک حاشیه ی نسبتا  پهن  اطراف میز  قرار  گرفته  جایی که معمولا  بازیگنان گچ بازی ( بعدا  توضیح داده میشود )
یا لیوان نوشیدنی خود را روی آن قرار می دهند.
دو  چیز مهم باید درباره ی آن  بدانید

   
  شما باید  از این حاشیه برای تراز  کردن دست خود و مسلط شدن بر میز استفاده می کنید .

     شما هرگز نباید هیچ گونه نوشیدنی و یا خوراکی روی آن قرار دهید  زیرا  اگر نوشیدنی  شما  روی میز بریزد
روکش میز  که یکی از مهمترین قسمت های میز محسوب می شود  باید عوض شود  و شما باید بهای سنگینی تقریبا معادل 150 $ دلار بپردازید .

تقریبا  آخر هر میز  نزدیک ضلع  کوچک میز یک دایره ی تو پر سفید در دو طرف میز قرار دارد.شما باید در ابتدای بازی
 Cue ball خود را روی یکی از آن ها قرار دهید.

 

 

Rack

Rackیک شی سه گوش است که بازی کن از آن برای مرتب کردن توپ ها استفاده می کند .
 تمام توپ ها در Rack قرار می گیرند.
با انگشتان خود دو طرف , عقب Rack را گرفته وعقب و جلو  می کنید تا توپ ها مرتب کنار هم قرار گیرند .
زیرا فضای بین توپ ها در زمان برداشتن
Rack خیلی مهم است . باید مراقب باشید که توپ ها خوب بهم  بچسبند.
Rack به وسیله ی توپ رآس در روی نقطه سفید انتهایی میز تنظیم میشود.

وسیله ی دیگری که در طول بازی ما  از آن  استفاده  می کنیم  گچ  است . ما گچ را به نوک کائوچویی چوب خود می مالیم تا به ما کمک کند که چوب در زمان ضربه زدن به توپ بهتر بچسبد .


  قوانین

  بازی بیلی یارد از قوانین زیادی در نقاط  گوناگون دنیا  پیروی می کند که  شما در این سایت با قوانین استاندارد جهانی آن  آشنا می شوید . شما باید اصطلاحات که در این بازی  به کار می رود را به خاطر بسپارید زیرا این اصطلاحات در طول بازی زیاد به کار می روند.

     Cue Ball ( پیتوک ) : یک توپ سفید است بدون شماره که شما در بازی فقط به این توب حق ضربه زدن را دارید .

 
Object Ball ( توپ هدف ) : اولین توپی که در طول بازی پیتوک به آن ضربه می زند.

   
Break  : ضربه ای است که در ابتدای بازی  زده می شود . وقتی  بازی شروع می شود بازی کنی که از قبل تعیین شده به وسیله پیتوک اوین ضربه بازی را به سوی توپ های مرتب شده می زند وبه این ترتیب بازی شروع می شود به این عمل Break می گویند.

 
    Pocketing a ball : وقتی یک توپ داخل پاکت رود . به این عمل Sinking نیز گفته می شود .

   
Scratch : هنگامی که شما هرگز نباید پیتوک یا توپ طرف مخالف را در پاکت کنید درغیر این صورت شما Scratch می گیرید و جریمه می شوید .

  
Frozen : وقتی که توپ هدف به توپ دیگری ویا به دیواره میز چسبیده باشد . ضربه زدن به   این توپ مقداری دشوار است .

 

Position Play : موقیت بازی , سرعت لازم برای ضربه زدن , چرخش لازم , استراتزی بازی (به کدام توپ و از کجا ضربه بزنیم که بهترین مقیت را برای ما فراهم کند ) .

    Cut : وقتی شما به پیتوک  مستقیما ضربه می زنید  و  آن در یک راستا به توپ هدف برخورد می کند  , توپ هدف  در یک خط  مستقیم حرکت  خواهد کرد . اگر شما به توپتا  کات  دهید توپ هدف شما دیگر حرکتی مستقیم  نخواهد  داشت   و در یک زاویه مشخصی  حرکت  می کند . به طور مثال در زیر  پیتوک در یک  زاویه  مشخص به توپ 4 ضربه می زند و توپ 4  در نتیجه به سمت  که پیشبینی شده  هدایت می شود

 

 

     Banking a shot : زمانی که  شما به پیتوک ضربه  بزنید و پیتوک شما به توپ هدف و توپ هدف به دیواره میز برخورد کند و  داخل یکی از  پاکت ها برود  , این به این معنا است که شما یا خیلی خوب بازی می کنید و یا  خیلی خوش شانس هستید . در زیر پیتوک به توپ 2  ضربه زده وتوپ 2 به دیواره اصابت کرده و با یک زاویه مشخص ( اگر با دقت و محاسبه زده شود )داخل پاکت می رود ( امیدواریم ) .


    
Combination : این در زمانی صورت می گیرد که ما به پیتوک ضربه بزنیم و پیتوک به یکی از توپ های خودما ن و آن توپ به توپ هدف ضربه بزند و آن را هدایت کند .
 

 

 

Draw : هنگامی که شما می خواهید به پیتوک ضربه بزنید و پیتوک به توپ دیگر و می خواهید که پیتوک شما پس از ضربه زدن جلو نرود بلکه به عقب برگردد ( مثلا زمانی که توپ شما نزدیک پاکت قرار گرفته ) شما باید به قسمت میانه و پایین توپ ضربه بزنید .
  
    
هنگامی که شما می خواهید به توپی ضربه بزنید و پیتوک شما سر جای توپ هدف باستد ونه جلو برود و نه عقب , باید به قسمت میانی وبالای توپ ضربه بزنید. .

8 نکته برای حفاظت از پسورد

آیا رمز عبور شما از حفاظت لازم برخوردار است؟ وارد کردن همیشگی اسم کاربر و رمز عبور، روندی ناخوشایند و کسل کننده است. چه بخواهید ایمیل خود را چک کنید، چه بخواهید از وضعیت حساب بانکی خود مطلع شوید.
اغلب کاربران کامپیوتر، به طور معمول از رمزهای عبور ساده و آسان استفاده می کنند. اما دقت داشته باشید که این سهل انگاری در انتخاب رمز عبور، عواقب خطرناکی به دنبال خواهد داشت. رمزهای عبور آسان و معمولی در ظرف چند ثانیه لو خواهند رفت و اطلاعات شخصی مانند شماره حساب بانکی و شماره کارت اعتباری شما به راحتی در معرض دید هکرها قرار خواهند گرفت.

 

1 .به هیچ وجه از اسامی استفاده نکنید فرقی نمی کند که اسم فامیلتان باشد، یا باشگاه فوتبال مورد علاقه تان. بسیاری از برنامه های هکر، رمزهای عبور را با کمک فرهنگ لغت هک می کنند. فقط چند ساعت طول خواهد کشید که با کمک لغات یک فرهنگ لغت، دستیابی به رمز عبور امکان پذیر شود.


2.برای رمز عبور خود حداقل از 8 حرف استفاده کنید:
برای رمز عبوری که از 4 حرف تشکیل شده است، حدود 45000 حالت وجود دارد. اما برای رمز عبوری که از 8 حرف و علامتهای ویژه تشکیل شده است، یک میلیارد حالت مختلف وجود دارد!

3.برای رمز عبور، از حروفی که در کنار هم قرار گرفته اند استفاده نکنید!
رمزهای عبوری مانند “
qwert” یا “asdf” ، کار هکرها را برای دستیابی به رمز عبور بسیار آسان می کند، این مطلب در ترکیب اعداد نیز به همین صورت است؛ مثل " 12345678 ". در کنار هم قرار گرفتن حروف و یا اعداد، دستیابی به هکرها به رمز عبور شما را بسیار راحت می کند!

4.برای رمز عبور خود، ترکیبی از حروف بزرگ و کوچک یا اعداد و علامتهای ویژه را انتخاب کنید.
استفاده از علامتهای ویژه به تنهایی کافی نیست. 5 درصد همه کاربرها بر این امر اتفاق نظر دارند که رمز عبوری مثل
Martin! را به کار برند!

5.رمز عبور خود را تا حد امکان جایی ننویسید
حتی اگر کاغذی که رمز عبور خود را بر روی آن نوشته اید، در جای امنی مانند کیف تان باشد، از این کار اجتناب کنید. عنوان کاغذی که رمز عبور خود را بر روی آن نوشته اید، به هیچ عنوان زیر صفحه کلید یا به مانیتور خود نچسبانید!

6.رمز عبور خود را همواره تغییر دهید.
هر قدر، مدت زمان استفاده از رمز عبورتان بیشتر باشد، خطر هک شدن شما بیشتر خواهد بود. اداره فناوری اطلاعات آلمان فدرال، توصیه می کند که هر 90 روز یکبار رمز عبور خود را تغییر دهید.

7.رمز عبور خود را در کامپیوتر ذخیره نکنید!
کامپیوتر قادر است رمز عبور شما را ذخیره کند تا شما مجبور نباشید هر بار آن را وارد کنید. با این حال، کسی که برای هر بار ورود، احتیاج به وارد کردن رمز عبور نداشته باشد، خیلی سریع آن را فراموش می کند: دقت داشته باشید که برای تغییر رمز عبور ، باید حتماً رمز عبور قبلی را وارد کنید!

8.رمز عبور خود را به شخص دیگری ندهید!
اگر از شما تلفنی یا با ایمیل، رمز عبورتان را خواستند، آن را بازگو نکنید! هکرها معمولاً خود را به عنوان همکاران شرکتهای بزرگ معرفی می کنند. این اشخاص که خود را سرویس کار کامپیوتر معرفی می کنند، معمولاً توسط تماس تلفنی یا ایمیل رمز عبور شما را برای حل مشکل کامپیوترتان طلب می کنند. ولی هیچ شرکت معتبر و صاحب نامی از شما رمز عبورتان را نمی خواهد.