بزرگترین وبلاگ تخصصی ، تفریحی ایرانیان

بزرگترین وبلاگ تخصصی ، آموزشی و تفریحی ایرانیان

بزرگترین وبلاگ تخصصی ، تفریحی ایرانیان

بزرگترین وبلاگ تخصصی ، آموزشی و تفریحی ایرانیان

ستایش عشق

ستایش عشق

می دانم معجون غریب عشق چه بر سرم آورد اما با این همه مرارتها که تا امروز کشیدم هنوز هم عاشقانه دوستش دارم و

یگانه معبودم اوست .

به یاد می اورم روزهای خوشبختیم را که چون آفتاب هستی بخش بر وجودم طلوع کرد و برگهای رخوت و سستی را که تا اخرین

دقایق عمر خود را سپری می کردند با پرتوهای پر تلا لوئش به شکوفه های در دست نسیم تقدیم کرد" خونی گرم را در شریانهایم

جاری ساخت که بعدها این گرما خرمن هستیم را روشنی بخشید"نفسهایم عمیق وبرای تنفس عطر مستانه ی وجودش بود"ارامش

چشمانش برای پیکر رنجور من با ان موجهای ملایم" دنیایی از آرامش بی انتها بودومن اکنون خوشنودم چون این گونه می توان

عشق را عاشقانه ستود.

 

حرف نگفته

واقعا یک سینه سخن دارم ونمی توانم شرح دهم یا نه؟

حرفهای نگفته بسیار است یکی از هزار هم گفته نشده. هزار نکته باریک تر از مو کنار ما هست" فقط می توان لبخند زد ومنتظر

پاسخ مشابه بود.

یعنی وقتی یک لبخند به روی همسایه می زنید" در جواب از او یک لبخند می خواهید ویا به همسرتان" همکارتان و جا معه تان.

متاسفانه گاهی می بینید لبخند شما را با مشت" سگرمه" اخم و یا این جور چیزها جواب می دهند.

ارزو می کنم در شرایطی قرار بگیریم که به سلام و لبخندهای همدیگر پاسخ بدهیم.

 

 

لذت گناه یا لذت هم صحبتی با خدا

او همیشه پس از گناه رو به اسمان می گفت:خدایا مرا ببخش " نفهمیدم چرا یک دفعه اینطوری شد. پس از مدتی او عادت کرده بود که اول گناه کند وبعد از خدا به خاطر یک کار زشت پوزش بطلبد. روزها به همین شکل سپری می شد تا اینکه روزی پیرمرد فرزانه ای به او گفت:پسرم تو با اینکارت راه بازگشت واقعی خودت را از بین می بری. جوان خطا کار از پیر مرد پرسید: چرا؟ پیر فرزانه ای در حالی که اشاره به اسمان می کرد گفت: ان که در اسمانهاست از قلوب همه ما اطلاع دارد و............

لذت گناه و وسوسه های شیطان و همه انچه موجب می شود ادمی از راه حقیقت به دور شود " نتیجه ای جز تباهی و سیاهی ندارد.

ما هر چه قدر هم توانمند باشیم از ادم ابوالبشر حکیم بهتر نیستیم و ان گاه که بدانیم ابلیس قسم یاد کرد که ادمی را به گناه الوده خواهد کرد" می فهمیم که همیشه در مرز خطر هستیم. پس باید بکوشیم که در جوانی به گناه الوده نشویم .

به دوستی گفتیم نظرت دربا ره فلانی چیست؟ گفت نمی خوا هم در باره فلانی حرفی بزنیم" چون غیبت می شود وگناه کردن به خاطر این ادم هم ارزش ندارد!

واقعیت این است که بعضی از گناهان ما اصلا با هیچ عقل و منطقی جور درنمی اید. البته در واقع هیچ گناهی در مجموع به نفع ما

نخواهد بود اما بعضی از گناهان هستند که اصلا فلسفه وجودی منطقی ندارند. به یک مثال توجه کنید. دروغی که به خاطر خوش خدمتی و یا خوب جلوه دادن کسی گفته شود واقعا ارزش تحمل عذاب را ندارد. در مر حله اول برای اینکه خوب باشیم باید سعی کنیم

کمترنگاه کنیم . شما به عنوان یک جوان تا چه اندازه تمایل دارید که به جای لذت زود گذر اما دم دست حاصل از گناه کردن " به فکر خوب زیستن به خاطر لذت جا ودان ان جهان با شید؟ اعتراف می کنم که کار بسیار سختی است اما کار نشدنی و محالی نیست.

مهم این است که در فعالیت های روزانه مان " در دانشگاه " محل کار و خیا بان و در همه حال خدا را ناظر و حاضر بر امور بدانیم

فراموش نکنیم همانطور که ما خجالت می کشیم بسیاری از کارهایی که در تنهایی مان انجام می دهیم را در مقابل پدر و مادرمان انجام دهیم " باید بدانیم گناه کردن در مقا بل خالق واقعی اصلی مان نیز خجالت اور است . باید ترسید از روزی که اسرار همه ما بروز پیدا کند

وهمگان از چهره واقعی ما مطلع می شوند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد