پسرا به ۵ دسته تقسیم میشوند:
-ظاهر زیبا و مغروری دارند اما باطنشان بر میگردد به بچه های راه اهن و مولوی .
نه ظاهر زیبایی دارند و نه باطن زیبایی (البته پسران هیچ وقت نمی توانند باطنی زیبا داشته باشند و حتی معنای ان را هم نمیتوانند درک کنند.)
-ظاهر زیبایی ندارند اما باطنی زیبا ودلنشین و جذب کننده ای دارند که البته:
گشتم نبود نگرد نیست
-------------------------------
چه شد که خدا چنین موجوداتی افرید
در کتابی امده است که خداوند مردان را افرید برای نشان دادن قدرتش اما این با عقل اصلآ جور در نمی اید چون مردان هیچ قدرتی ندارند مخصوصآ در برابر اسلحه ی زنانه
.انها سبیل دارند از نوع در رفته و بلندش
شاید همه ی اینها نشان دهنده ی قدرت باشد اما خوووووووووووب در پسران امروزی که نگاه کنی
:نشانی از ریش و سبیل نمی بینی
ریششان را به دلیل مد سه تیغه میکنند وبه جای ان خطی میگذارند به نام خط ریش( ان هم برای این که مردم بفهمند اینها خانوم نیستند و مثلآ اقا تشریف دارند
)موهای فرفری هم از مد افتاده
و به جای ان از وسایلی از قبیل کلاه گیس؛ سشوار ؛ ژل و کتیرا و ...... استفاده میکنند.(البته بعضی ها برای این که نشان دهند هنرمند هستند موهای خود را تا منتها الیه شانه ها یا کمر خود بلند میکنند
.)زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
پس این بر ما واضح و مبرهن است که وجود پسران ایه و قدرت خداوندی نیست پس این سوال بر همگان به وجود میاید که این موجودات جرا زنده هستند و همچنان نفس میکشند؟؟؟
خبر جدید
:طبق امار گرفته شده به نتیجه رسیده ایم که اکثر دخترانی که والدینشان نفرینشان میکنند و به قول معروف اق والدین میشوند دچار این گونه عذابهای الهی میشوند
.اخطار
:به تمامی دختران توصیه میشود هر گاه به همچین موجودی برخورد کردید میتوانید از کلمه ی « بسم الله الرحمن الرحیم »استفاده کنید چون انها میپرند
.-------------------------------
اقایان متفکر
تا حالا اقایی رو دیدین در حال فکر کردن باشه ؟ ؟؟؟من که هر وقت دیدم این قدر خندیدیم که انگار خنده دار ترین جک دنیا را برام گفتن
.---------------------------------
اعتماد به نفس کاذب در پسران
این یک بیماری مسری در پسران است . اگر برادر و یا دوست پسر و یا پسر شما این بیماری را بگیرد یقین بدانید که در عرض کمتر از یک هفته کل پسران محل را مبتلا میکند پس برای جلوگیری از این بیماری اگر کسی را مشاهده کردید که مبتلا است حتمآ او را قرنطینه کنید
.علایم این بیماری
:چگونه اعتماد به نفس خود را بالا بریم؟
و
.......-----------------------------
دلیل تناقض
دختران از انجایی که روحیه و عواطف حساس و زیبایی دارند که تمامی پسران به ان شرک میورزند(البته این شرک همان رشک است که پسرا در این هم اشتباه میکنند)گه گاهی اختیاج به مسافرت و ایران گردی و.... دارند که مبادا خدای ناکرده این روحیه شان خدشه دار شود ۱ـمن رفتم تا به روحیه ام سر و سامان بدم. ۲- رفتم تا این اقای حزبیوقت فکر کردن و گریه کردن داشته باشن
.درس عبرتی برای دیگران
خیر مقدم به دوست عزیزمون
-----------------------------------
نیمه های وجودی
پسرا کم عاشق میشن مثلآ گاهی اوقات یه دختری رو تو خیابون می بینن و می فهمن که اونو خیلی دوست دارن و از اونجایی که ما مجنون در بین پسرا زیاد داریم برا این که لیلی رو از دست نده میره جلو سلام میکنه و میخواد شماره تلفن بده که با کمال احترام از طرف دختره ضایع میشه .... اما خوب چه ربطی داره؟؟؟ مجنون مجنونه و هلاک و عاشق سینه چاک لیلی؛بنابراین اینقدر میره تو همون مسیر .....عزیزم قربون شکل ماهت برم فدای اون چشمای نازت اگه جوابمو ندی میرم خودمو میکشم یکی نیست بگه خوب چه بهتر
گر بمیرد پسری بر قیر او روید گلی
به نظد شما هر ادم چند تا نیمه ی وجودی داره؟
---------------------------------
عجایب خلقت
------------------------------
مرد باید مرد باشد
--------------------------------
سلام کردن کار خیلی مهمی است و لازم است همیشه سلام کنیم چون سلامتی میارهولی هر کس یه جور سلام میکنه مخصوصآ پسرا
:
جایگاه زن در فرهنگ آریائی
از همان آغاز خلقت زن همراه و مرد آفریده شد تا که یار و یاور هم باشند در سختیهای زندگی و در طی قرون متمادی و بر اثر تفکرات و سلیقه های جوامع مختلف زن نقش مخصوص به خود را داشت در برخی از فرهنگها ی پست به زن به عنوان موجودی پست که قابل خرید و فروش است نگریسته می شد و حق هر گونه نظر دادن و حق تعیین سرنوشت خود را نداشت در برخی از فرهنگها نیز زن تا حد پرستش پیش می رفت که هر دوی اینها راه را به بیراهه می رفتند و نتیجه تفکر خود را دیر یا زود می دیدند اما در ایران عزیز ما
قوم پاک آریا
زن جایگاه واقعی و حقیقی خود را داشت
نه اینکه برابری زن و مرد
اصولا این سخن به نظر من اشتباه می باشد
زیرا زن و مرد از هر نظر با یکدیگر تفاوت دارند تا مکمل همدیگر باشند
پس چطور می توان برای دو موجود با قابلیتهای متضاد یک قانون را اعمال نمود؟
به نظر من بهتر این است که به جای بکار بردن واژه تساوی زن و مرد گفته شود رعایت حقوق طبیعی هر جنسیت
یعنی همان چیزی که فرهنگ پاک ، مقدس و پر بار آریائی به آن اهمیت می داد
آنهم در چه زمان
زمانی که تمام کشورهای امروزی جهان که سخن از تمدن می رانند در آن زمان یا در غارها روزگار می گذراندند یا اینکه به جای خوردن غذاهای مخصوص انسان مشغول نسل کشی مارمولکهای بیابان بودند
ولی اجداد پاک و روشن بین ما ایرانیان بخاطر روشن بینی و هوش اهورائی خود پی به اهمیت و جایگاه زن در خانواده برده و حقی را که شایسته و بایسته زن ، این موجود لطیف و مهربان بود دادند
زنی که با تربیت فرزندان نقشی به سزا را در رشد و پیشرفت فرهنگ جامعه داراست
و اهورای پاک به دلیل هوش و قدرت تصمیم گیری بالای اریائیان نعمت رشد و گسترش را به ایشان عطا نمود
و این گسترش تا قبل از ورود اسلام به ایران عزیزمان ادامه داشت
اسلامی که به مانند دین زرتشت و سایر ادیان الهی منادی صلح و صفا بود
اما
از آنجا که در زمان حمله عربها به ایران که ظاهرا مسلمان بودند ، هیچ یک از رهبران دینی اسلام نقشی در اداره جامعه نداشتند به همین خاطر ، اعراب با حمله ای بیرحمانه و با بی فرهنگی تمام و با بی توجهی به این تمدن کهن شروع به غارت ، چپاول و از بین بردن آثار و تمدن بزرگ آریائی کردند
و در همان زمان به جای اینکه قوانین واقعی اسلام را به ما عرضه کنند .شروع به انتشار افکار پست خود به ما کردند
برتری مرد نسبت به زن
که هدیه شوم ایشان به این تمدن بزرگ بود
و چون به همراه یک دین پاک به ایرانیان عرضه شد آریائیان با آن کنار آمدند و این کنار آمدن تا به آنجا رسیده که در عصر پیشرفته امروز نیز این افکار همراه ماست
متاسفانه
اصلا به نظر شما چرا در قوانین اسلام مرد به زن برتری دارد!؟
در ارث ، مقدار دیه ، شهادت دادن و غیره
به نظر بنده هیچ دلیلی جز این برای آن نمی توان متصور بود
خداوند پیامبر بزرگ اسلام را برای هدایت اعراب فرستاد
اعرابی که حتی خودشان هم بر این نکته اذعان دارند که در آن زمان اجدادشان چکاره بودند
فرزنددختر داشتن برای ایشان یک ننگ بود
و من نمی دانم که ایشان چطور به این مطلب فکر نمی کردند که زنی را که ایشان به همسری بر می گزیدند روزی دختر بچه ای بیش نبوده
و این اعتقاد یعنی اینکه دختر یک ننگ برای مرد خانواده است ، یکی از اصلی ترین اعتقادات فرهنگی ایشان بود که با مخالفانش سخت برخورد می کردند
و پیامبر بزرگ اسلام در این زمان اسلام پاک را برای هدایت ایشان به ارمغان آورد
اسلامی که صددرصد مخالف اعتقادات پوچ ایشان بود
اسلامی که از آنجا که به همانند دین پاک زرتشت از سوی اهورا بود ، تاکید بر رعایت حقوق زن و مرد را داشت
اما چطور می شد به ایشان فهماند که زن حقوق خاص خود را داراست!؟
زنی که خود شما را به دنیا آورد و لقب مادر شما را داراست
زنی که شما با ایشان ازدواج می کنید تا فرزند برای شما به ارمغان آورد و زن شما نام می گیرد
و بی شک سخت ترین کار پیامبر و دینش مبارزه با این خرافات بود
خرافاتی که ریشه ای چند هزار ساله در فرهنگ ایشان داشت
و حال شما فکر کنید یک دین نو بنیاد که منافع بزرگانی که نقشی مهم در اداره مردم را داشتند را به خطر می انداخت چطورمی توانست با یک فرهنگ و عقیده پست که ریشه ای تنومند در افکار یک ملت جاهل داشت مقابله کند؟
و همه ما خوب می دانیم که به هیچ وجه اسلام نوپا توان مقابله با آن فرهنگ را نداشت
اسلام دین خیر بود و اختیار
و اصل اساسی همه ادیان بر این پایه استوار است که خود مردم باید دین خود را از راه طبیعی و بدون هیچ ابزار خاصی انتخاب نمایند
یعنی از راه آزاد گذاشتن و تنها با دعوت کردن مردم و آشنا ساختن ایشان با دین اسلام
به بیان بهتر همه ما بر این نکته واقفیم که اساس ظهور یک دین تنها آگاهی دادن و تبلیغ کردن است
و هیچ دینی از راه زور یا معجزه نمی تواند مفید با شد
و پیامبر اسلام نیز از این قاعده مستثنی نبوده و مجبور بود تا در برابر این فرهنگ غلط و خشن کهن تنها با ابزار مهر و محبت گام پیش نهد
و طبیعتا برای دوام اسلام و بقای آن پیامبر مجبور شد تا برخی از فرهنگهای کهن و و هر چند پست اعراب را بپذیرد تا ایشان از راه ستیز با اسلام وارد نشده و آنرا نابود نکنند
پیامبر این کار را انجام داد تا بعدها با گسترش اسلام و نفوذ آن در بین اعراب گامهای بعدی را که همانا مبارزه و حذف فرهنگ غلط اعرب آن زمان بود بردارد
و متاسفانه اعرابی که حتی پیامبر هم نژاد خود را نیز به تمسخر گرفتند ، همه امامان هموطن و هم نژاد خودشان را کشتند ، دیگر مجالی به فرزندان پاک پیامبر اسلام ( درود خدا بر او باد)ندادند تا راه نیمه تمام پیامبر مهر را ادامه دهند
و این طور بود که آن فرهنگ غلط هنوز هم که هنوزه در بین اعراب ماندگار است
و با حمله ناجوانمردانه ای که به ایران عزیز ما داشتند ، به جای بر گرفتن فرهنگ بزرگ و مقدس ما فرهنگ غلط خود را با ناجوانمردی تمام به نام اسلام زده و به ما عرضه داشتند
و متاسفانه حتی زنان ایران مانیز دیگر باورشان شده که حقشان کمتر از مردان است
آری دوستان این بود قصه بیچارگی ما که هنوزم که هنوزه به آن فرهنگ پستی که به نام اسلام عزیز وارد ایران پاکمان شد پایبند هستیم
و زنان و دختران با هوش ، با شعور و پاک ما نیز این خواری را پذیرفته اند
متاسفانه
در حالی که آن زمانی که اعراب هیچ چیز نداشتند ، ما حتی برای حیوانات نیز قوانین حمایتی داشتیم
چه برسد به زن که در هر دین و آئینی نقشی انکار ناپذیر را داراست
در آن زمان که اعراب دختران خود را زنده به گور می کردند ما قوانین پیشرفته ای برای حمایت از زنان باردار داشتیم
در آن زمانی که غربیها در غار زندگی می کردند ما خانه هائی با بیش از یک طبقه داشتیم
البته من اصلا موافق این نیستم که به یکباره تمام حقوق زن بدون تعریف شدن در جامغه اجرا شود.زیرا یقینا برداشت های مختلی از سوی زنان و مردان بوجود خواهد آمد که تضادهائی را ایجاد خواهد کرد که نهایتا کانون گرم خانواده ها را متشنج می کند
زیرا مهمترین کار در ابتدا ایجاد فرهنگ آن در بین زنان و مردان است تا هیچ کس نتواند برداشت خاص خود را از خقوق زنان نماید
و راه افراط و تفریط بسته شود
و من امروز با تمام نا امیدی باز هم امیدوارم تادختران و زنان ما به خود بیایند و حق خود را بشناسند
زنان حق خود را شناخته و در راه اجرای آن دست از هیچ کوششی برندارند
مردان ما هم اعتقادات خرافی خود را به دور ریخته و با دیدی جدید به جهان و دنیای زنان نگاه کنند
حق زن حق خود اوست ، نه اینکه لطفی از جانب مردان به ایشان باشد
و من امیدوارم که زنان ما دست از این عقیده غلط که زنان و مردان با هم در تساوی هستند دست بردارند و فقط به این نکته دقت نمایند که زنان حق زنانه و پایمال شده خود را می خواهند
حقی که هیچ مردی حق تصرف آن را ندارد
حقی که آزادی انتخاب برای زن را در هر موردی که مربوط به خود اوست را به ارمغان می آورد
و من متاسفانه بسیاری از زنان و دختران را دیده ام که به اشتباه چون معتقد به تساوی حقوق زن و مرد هستند سعی دارند تا خود را شبیه مردان نمایند
لطافت زیبائی گفتاری که اهورای پاک در ضمیر ایشان به یادگار گذاشته را زیر پا می نهند تا به خیال خود برای کسب این تساوی ، گفتار خود را تند و تا حدی خشن نموده و با لحن پسرانه صحبت نمایند و اینجاست که تبدیل به موجودی بدون ماهیت می شوند
نه مرد هستند و نه زن که تبدیل به تام بوی های ایرانی خواهتد شد
و در آن زمان است که بازیچه هر قشری خواهند شد
پس بیائید تا به جای اینکه ندای تساوی حقوق زن و مرد را دهیم
یک صدا زن و مرد با هم بگوئیم
رعایت حقوق زن و مرد
حقوق زن برای زن و حقوق مرد برای مرد
و در این راه همه تلاش خود را نمائیم
پس به امید آنروز
پاینده و سر افراز باشید و پاینده باد سرزمین مقدس ما ، ایران عزیز
نوشته مهدی محمدی دهقانی مدیرو طراح سایت دهکده سبز
نتیجه کلی که میتوان گرفت بدور از این شوخی ها اگه مرد نباشه زن پوچه (هیچه) و بر عکس
بیستم آوریل زادروز مردى است که کمابیش نامش را شنیده ایم ودر مورد او حرف و حدیثهاى بسیار زیادى زده شده و در آینده نیز زده خواهد شد.
آدولف هیتلر
مردى است که جهان را لرزاند و به اعتقاد بسیارى دنیایى که امروز در آن زندگى مى کنیم ساخته و دست پرورده اوست؛ دنیایى که چه از نظر نظامى و چه از نظر ارتباطات و از نقطه نظرهاى دیگرى چون پزشکى ، فرهنگى ، اقتصادى ، علمى و حتى تفریحى بى تاثیر از او نبوده و نمى تواند باشد.در اینجا نمى خواهم در مورد خوب یا بد بودن او سخن بگویم چرا که تبلیغات دنیاى غرب بر علیه او به حدى است که هر کس تا نام او را مى شنود به یاد کوره هاى آدم سوزى ، کشتارهاى وسیع غیر نظامیان و جنگ و خونریزى و کشتار مى افتد. در صورتى که واقعیت امر چیز دیگریست واین نکته هیچگاه نباید فراموش شود که هیتلر براى سه سال متوالى مرد سال اروپا لقب گرفت و جهانیان او را مى ستودند و ملت آلمان او را مى پرستیدند. پس هیتلر را نباید به صرف یک جنایتکار جنگى نگریست ، هر چند که جنایتکار جنگى را نیز باید بیشتر مورد بررسى قرار داد. در هر جنگى جنایت رخ مى دهد و کشته شدن بیگناهان منفک از جنگ نمى باشد. آیا مى توان باور کرد که هیتلر به تنهایى دست به این همه جنایت زده باشد و متفقین جوابى به این جنایتها نداده باشند.
در دادگاه نورنبرگ که براى محاکمه جنایتکاران جنگى برگزار شده بود هیچ وکیل مدافعى از او دفاع نمى کرد و تنها دادستانهاى غربى بودند که او را محکوم مى کردند و شاهدینى بودند که همگى دست نشانده متفقین بودند و براى اثبات صحت و یا سقم مطالبشان هیچ بررسى جدى بعمل نیامد.
در جایى دیدم که شخصى در جایگاه شهود ادعا کرده بود که در کارخانه اى کار مى کرده که در آن توسط روغن برگرفته شده از انسانهایى که سوزانده مى شدند نوعى صابون درست مى کرده اند و تنها مدرکش قالب صابونى بود که روى میز قاضى دادگاه وجود داشت. حال در مورد اینکه آن صابون مورد آزمایش قرار گرفته یا خیر هیچ مدرکى در دست نمى باشد.
هیتلر مى گوید:
... به هیچ وجه مهم نیست ، وقتى ما فاتح شدیم هیچکس در این باره سوالى نخواهد کرد.
آرى ، مانند این است که او تمامى این روزها را پیش بینى کرده بوده است و پس از جنگ ، هنگامى که متفقین به پیروزى رسیده بودند هیچ کس آنها را بازخواست نکرد که مثلا آقاى استالین شما چرا در اول جنگ که متحد هیتلر بودید آن فجایع را در فنلاند بوجود آوردید.
به هرحال ........ مختصرى از زندگى او:
صد و چهارده سال پیش، دریک غروب بهارى در منطقه سرسبز باواریا ( مرز میان آلمان و اتریش) ، آلویس و کلارا صاحب فرزندى شدند که نامش را آدولف گذاشتند.
آلویس هیتلر کارمند اداره گمرک بود و به همین جهت دوست داشت که پسرش نیز راه او را ادامه دهد وکارمند شود. از این رو با آنکه درآن زمان در وضعیت مالى بدى قرار داشت پسرش را براى تحصیل به مدرسه فرستاد اما آدولف نمى خواست کارمند شود. او کارمند شدن را همتراز اسارت مى دانست و از اینکه بله قربان گوى کس دیگرى باشد متنفر بود. به همین جهت با آنکه پدرش سخت مخالف بود به هنر نقاشى روى آورد. دیرى نپایید که نخست پدر و سپس مادرش را از دست داد و او مجبور شد که براى ادامه زندگى به تنهایى به وین، پایتخت بزرگ و ثروتمند آن زمان اروپا ، گام بگذارد. او در آنجا روزگار سختى را پشت سرگذاشت. در سال 1914 یعنى درست در سالى که جنگ اول جهانى رخ داد به آلمان هجرت کرد و چون تعصبات ملى قویى داشت به جبهه اعزام شد و آن طور که دوستانش مى گویند رشادتهاى زیادى از خود نشان داد تا آنجا که به مدال صلیب شجاعت که تا آخر عمر با افتخار به گردن مى آویخت نائل گشت.
به سبب جراحتهاى جنگ در بیمارستان بسترى بود که خبر شکست آلمان را به گوشش رساندند. این تلخ ترین خبرى بود که تا آن زمان شنیده بود و او را منقلب نمود.او سیاستمداران را مسببین اصلى این شکست مى دانست و به همین جهت بود که نسبت به حکومتى که آنان بنام جمهورى وایمار تشکیل دادند هیچگاه خوشبین نبود.
پس از جنگ او در قسمت تبلیغات ارتش به کار مشغول شد تا زمانیکه وارد حزب کارگران آلمان گشت. این همان حزبى است که بعدها بنام حزب ناسیونال سوسیالیسم آلمان بزرگترین حزب آلمان گردید.
حزب کارگران حزبى کوچک و متشکل از نهایتا 10 عضو و تعدادى هوادار بود. اما با مدیریت، فعالیت و کوششهاى آدولف هیتلر و همچنین ابداعاتش از قبیل ساختن پرچم و سرود براى حزب و نیز برگزارى جلسات حزبى در اماکن مطرح و همچنین تاسیس روزنامه برا ى حزب رفته رفته تبدیل به حزبى بزرگ شد تا آنجا که دست به یک کودتا زدند که بعدها بنام کودتاى آبجوفروشى مشهور شد. کودتایى که در آن هیتلر و دیگر افراد حزب بر علیه دولت جمهورى براه انداختند. اما به سبب خامى او و همکارانش در این راه با شکست مواجه شدند و نه تنها همگى را به زندان افکندند بلکه حزب تعطیل و غیر قانونى اعلام و از هرگونه فعالیتى منع گردید.
هر کس دیگرى بود دست از کار مى کشید و یا حداقل در زمانى که در زندان بود حرکتى نمى کرد اما این شخصیت خارق العاده دست به یکى از بزرگترین اعمال خویش زد، نوشتن کتابنبرد من .
کتاب نبرد من بعدها بعنوان کتاب مقدس نازیها ( اعضاء حزب ناسیونال سوسیالیسم ) درآمد که در آن ریشه هاى فکرى رایش سوم بیان گردیده است. رایشى که بزرگترین امپراتورى آلمان لقب گرفت.
پس از آزادى او با دولت توافق نمود که بر علیه آنان حرکتى انجام ندهد و اینچنین بود که بار دیگر حزب را رو به جلو به پیش راند.
حزب نازى به علت نبوغ سیاسى هیتلر به سرعت حزب اول آلمان شد و در پارلمان اکثریت کرسیها را به خود اختصاص داد بطوریکه هرمان گورینگ یکى از نزدیکترین یاران هیتلربه عنوان رئیس پارلمان انتخاب گردید.
سرانجام در 30 ژانویه 1933 ژنرال هیندنبورگ رئیس جمهور سالخورده آلمان آدولف هیتلر را به عنوان صدراعظم آلمان برگزید و این لحظه تاریخى آغاز رایش سوم مى باشد.
هیتلر پس از به قدرت رسیدن به سرعت وضع اقتصادى آلمان را بهبود بخشید و با اینکه در پیمان ورساى آلمان حق داشتن نیروى نظامى را نداشت با نیرنگ یک نیروى نظامى براى آلمان آفرید که تا آن زمان بى سابقه بود.
پس از آن اتریش را الحاق خاک آلمان کرد.اتریش پس از جنگ اول جهانى بسیار ضعیف شده بود و هیچ نشانى از شکوه و عظمت گذشته را نداشت ، به همین سبب مردم مشتاقانه به الحاق کشورشان به آلمان قدرتمند راى مثبت دادند. این واقعه به آنشلوس معروف است.
بدین ترتیب هیتلر در 14 مارس 1938 پیروزمندانه و در حالى که به ابراز احساسات مردم که مشتاقانه براى دیدنش صف کشیده بودند پاسخ مى گفت وارد وین ، شهرى که روزگارى در آن زندگى سختى را سپرى کرده بود ، گردید.
پیمان ورساى یکى از ذلت بارترین پیمانهایى بود که پس از جنگ اول جهانى و در پى شکست آلمانها بر ملت آلمان تحمیل گردیده بود و هیتلر سوگند خورده بود که این پیمان را براندازد. از جمله مفاد این پیمان دادن سرزمینهایى از آلمان به لهستان بود و چون آلمانیها، لهستانیها را ملتى پست تر از خود مى دانستند این امر برایشان بسیار گران مى آمد. بدین سبب به دستور هیتلر در سپیده دم اول سپتامبر 1939 لشکریان قدرتمند ورماخت (ارتش آلمان ) مانند سیل از مرز لهستان عبور کردند و از شمال و جنوب و مغرب به سوى ورشو پیش راندند. انگلستان و فرانسه که در آن زمان جزو هم پیمانان لهستان بودند، پس از این واقعه به آلمان اعلام جنگ کردند واین آغاز جنگ دوم جهانى، بزرگترین جنگ تاریخ بشرى ، بود.
نبوغ نظامى هیتلر به صورتى بود که همه جهان را به شگفتى واداشته بود. با تدابیر نظامى این مرد لهستان، دانمارک، نروژ،هلند ، بلژیک و سپس فرانسه به سرعت به اشغال نیروهاى آلمانى درآمد.
هیتلر انگلستان را جزء لاینفک تمدن اروپا مى دانست و در هر لحظه از جنگ براى صلح با انگلستان اقدام مى کرد اما انگلیسیها که مردمى متکبر بودند حاضر به صلحى که کمتر از تسلیم نبود نمى شدند و تا آخرین نفس دلاورانه با آلمانها جنگیدند.
هیتلر که نه مى خواست انگلستان را از بین ببرد و نه مى خواست قدرت ارتش خود را کاهش دهد از ادامه جنگ در غرب منصرف شد و رویش را به طرف شرق ، یعنى روسیه ، برگرداند.
در ساعت 3:30 بامداد 22 ژوئن 1941 ارتش آلمان طى عملیاتى موسوم به بارباروسا به روسیه شوروى حمله کردند. در ابتدا سرعت ارتش بسیار بالا بود و در همان آغاز عملیات قسمتهاى بسیارى از خاک روسیه را به تصرف خود درآوردند.هیتلر و سایر فرماندهانش اینچنین مى پنداشتند که کار روسیه تا قبل از پائیز به اتمام خواهد رسید و همین ، بزرگترین اشتباه ، او بود.
در زمستان سرد آن سال روسیه، ارتش آلمان ، بعلت نداشتن تجهیزات کافى براى نبرد زمستانى با آنکه تا دروازه هاى مسکو رسیده بود، بعلت مقاومت سرسختانه مردم و ارتش روسیه، مجبور به عقب نشینى شد و این آغاز پایان بود.
پس از ورود آمریکا به جنگ جهانى دوم که توسط ژاپن صورت گرفت ، روح تازه اى در قواى متفقین دمیده شد و جنگ وارد مرحله جدیدى گردید.
سرانجام با توافقى که توسط سران سه کشور انگلستان،روسیه و آمریکا یعنى چرچیل، استالین و روزولت انجام گرفت ، متفقین از شرق و غرب به سمت آلمان یورش بردند و توانستند ارتش آلمان را به زانو درآورند.
هیتلر تا دقایق آخر مقاومت کرد و چون دیگر هیچ نیرویى براى جنگیدن نداشت براى آنکه جسدش به دست دشمنانش نیفتد دستور داد جسدش را بسوزانند و پس از این دستور با شلیک تپانچه به زندگى پر فراز و نشیب خود پایان داد.
اما جنگ جهانى دوم ، جداى از تبعات منفى ، آثار مثبتى نیز بر جاى گذاشت که امروزه بشراز آنها بهره مند است. اصولا انسانها در مواقعى که ضرورت ایجاد کند دست به کارهاى بزرگى مىزنند و رشد سریع علم و دانش بشرى و پیشرفت فوق العاده تکنولوژى که به علت رقابت شدید نظامى بوجود آمد از جمله این آثار است.
از دیگر مواردى که در دنیاى پس از جنگ بوجود آمد و مستقیما به این جنگ مربوط مىشود مى توان از تشکیل سازمان ملل متحد، بوجود آمدن بلوک شرق و غرب و دو قطبى شدن جهان و دهها موارد دیگر را نام برد که هنوز هم مى توانیم این موارد را ببینیم.
اما اگر هیتلر پیروز مى شد ما یقینا در دنیاى دیگرى زندگى مى کردیم و شاید این همه کشت و کشتارهایى که پس از این جنگ در سرتاسر جهان به بهانه هاى گوناگون شکل گرفته و مى گیرد بوجود نمى آمد............ و باز هم شاید ... شاید ایران خوشبخت تر از آنى که هست مى بود
هر روز یکی از جملات زیر را چندین بار بخوان بار اول باصدای بلند بار دوم کمی آرامتر و...
و سعی کن در طول روز به آنها عمل کنید.
به دیگران آزادی بده تا خودشان باشند
با خودت سختگیر باش
,ولی با دیگران با ملایمت رفتار کن
.
بیشتر به نیروی تفکر
متکی باش تا نیروی جسم
.
خودت فکر کن
نگذار که دیگران برایت فکر کنند
عقاید را به دیگران تحمیل نکن
.بلکه آنها را با ملایمت
به سمت دیدگاه های خود هدایت کن
از درون قوی باش تا به دیگران هم قدرت بدهی
مانند درخت بلوط تنومندی که
سایه اش موجودات دیگر را پناه می دهد
برای دیگران , دوستی صادق باش
و خود را خدمتکای بدان که همواره
در صدد خدمت به دیگران است
سعی کن در هر کاری که انجام می دهی بهترین باشی
,برای دستیابی به این هدف
,لازم نیست دائما در صدد رقابت با دیگران باشی
,بلکه این هدف را باید
درون خودت پرورش بدهی
همیشه با درستی و صداقت زندگی کن
.به ندرت و با احتیاط قول بده
و اگر قول دادی
,در هر شرایطی به آن وفادار بمان
.موفقیت واقعی را تنها با صداقت می توان یافت
به خودت مغرور نشو
جهان پیرامون بسیار بزرگ تر از توست
.در جریان آن شناور باش و بدان
قدرتی که تو را به حرکت در می آورد
بسیار قوی تر از توست
.
خود را در حصار دلیل و منطق حبس نکن
,زیرا منطق تنها از راه های رسیدن به حقیقت است
و حقیقت فراتر از منطق است
.نگذار که منطق تو را بفریبد
.استدلال زمانی دوست توست
,که الهام آن را هدایت کند
.
شمشیر عقل را در آتش عمل شکل بده
.فکری را دنبال کن که نه فقط منطقی
,بلکه عملی هم باشد
.
فکر من مال من را از سرت بیرون کن
.خود را فقط جزئی بدان از
حقیقت بسیار بزرگ
درست یا غلط بودن هر چیز را در قلبت احساس
تا قدرت استدلال ذاتی و واقعی ات پرورش یابد
قدری خود را از نقطه نطرات دیگران جدا کن
.
درست یا غلط بودن هر چیز را در قلبت احساس
تا قدرت استدلال ذاتی و واقعی ات پرورش یابد
قدری خود را از نقطه نطرات دیگران جدا کن
.
از منطق برای سرکوبی دیگران استفاده نکن
.بلکه در بحث ها با ملایمت و به عنوان
ابزاری برای روشن ساختن
موضوع از آن استفاده کن
در بحث بی غرض و منصف باش
.بگذار حقیقت راهنکایت باشد
نه تمایل به غلبه کردن
.بدان که دستیابی به حقیقت تنها
پیروزی ای است که ارزش تلاش دارد
مهربانی و مراعات حال دیگران
,هر دو از نشانه های قدرت درونی است
.عقاید دیگران را در کنار عقاید خودت بپذیر
و به یاد داشته باش
که تسلط بر خود بزرگترین پیروزی است
قدرت درونی خصوصا در مردان
,بیش از آن که فکرش را بکنی
بستگی به کنترل امیال جنسی دارد
مردانگی را در خوشتنداری بدان
,نه در آوردن امیال
.....
با خودت محکم و قوی
,و با دیگران با ملایمت رفتار کن
.
برای این که ماهیت
تمایل جنسی ات را تغییر دهی
,احساس کن انرژی این تمایلات
دائما از قسمت پایین ستون فقراتت
به سمت بالا و از آن جا به مغز جریان دارد
.از این تمرین لذت زیادی خواهی برد
به دنبال ستاره آقا منشی باش
,حتی اگر آن ستاره برای کس
دیگری ندرخشد
...
برای تقویت اراده
وظائف سخت را قبول کن
.و سعی کن آنها را کامل انجام دهی
روزی یک کار را که باعث
تقویت اراده شود انجام بده
اقتدار شخصیت را با پایبندی
به تعهدات افزایش بده
,نه با تحمیل عقایدت را به دیگران
هدف از انجام هر کاری
,ایجاد شادی باشد
مانند درخت کاج باش
.ریشه های محکمت در زمین
و شاخه های آرمان هایت
بر بلندای آسمان باشد
هنگام پیروزی جوانمرد و هنگام شکست
آرام و استوار باش
,هرگز اجازه نده که شکست
,حقیقت وجودت را در خود محصور کند
.آن وقت خواهی دید
که خود شکست تبدیل به پیروزی خواهد شد
.
به دیگران احترام بگذار
تا آنها هم به تو احترام بگذارند
.
با طرد خود خواهی , خود پسندی و غرور
,بگذار عشق طبیعی در قلبت جوانه بزند
.
سعی کن در انجان هر کاری اشتیاق داشته باشی
و اگر نداری آن را تقویت کن
.عقل بدون احساس مانند
فصل پائیز است
,زیبا ولی بیجان
.
از عشق الها بگیر
,اما بالاتر از هر چیز
بگذار صداقت بر تو حاکم باشد نه احساس
.
بخشند گی و قدر شناسی را در خود تقویت کن
.این دو از نشانه های جوهر پاک وجودند
.این را بدان که اگر بخواهی
دیگران دوستت باشند
,باید چند امتیازی به آنها